امروز كه از زاویهی دیگر مینگرم و پس از حدود دو ماه در زندان و نگاه به رفتارها و كردارها، میبینم كه وقتی نفس حاكم شود و خدا فراموش شود چه كارها كه نمیشود (صرفنظر از اینكه محاكمه شوم و در قبال جرمهای مطرحشده چه نتیجهای بگیرم) برای ماندن در قدرت و یا به پایین كشیدن كسی از قدرت چنان به حقیقت پشت پا میزنیم و یا مغرور میشویم كه از فهم حقیقت باز میمانیم.
به گزارش مشرق، اتفاقات پس از دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری٬ سنگ محك مناسبی برای آزمون گروهها و شخصیتهای مختلف بود تا میزان پایبندی آنان به ارزشها انقلاب مشخص شود. یكی از احزابی كه به شایعه تقلب در انتخابات دامن زد و علناً در مقابل نظام اسلامی قرار گرفت، «حزب كارگزاران سازندگی» بود. پدرخوانده حزب، اكبر هاشمی رفسنجانی در اعتراض به مناظرههای تلویزیونی انتخابات ریاستجمهوری نامهی سرگشادهای به رهبر انقلاب نوشت كه در رقم خوردن حوادث بعد از انتخابات بی تأثیر نبود. جدای از تاثیر نامه هاشمی به رهبر معظم انقلاب٬ سایر اعضای ارشد حزب كارگزاران نیز با تمام تلاش خود در آتش فتنه دمیدند.
خانجانی از تاریخ 88/3/26 با قرار بازداشت موقت، كه در تاریخ 88/8/11به قرار وثیقه تبدیل شده و با اتمام مراحل دادرسی و صدور رأی در دادگاه بدوی و اعتراض وی و وكیلش نسبت به رأی صادره، النهایه بهموجب دادنامهی 104 مورخ 89/9/12 شعبهی 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به تحمل 5 سال حبس، محكومیت قطعی یافتهاست. مشارٌالیه عضو شورای سیاستگذاری حزب كارگزاران است و در جریان انتخابات دهمین دورهی ریاستجمهوری، معاون تبلیغات و اطلاعرسانی ستاد تبلیغاتی آقای میرحسین موسوی در تهران بوده و سابقاً نیز در دورهی ریاستجمهوری آقای خاتمی، مدیر روابط عمومی و سخنگوی وزارت كشور بوده است.
این عضو ارشد حزب كارگزاران همچون دیگر مقامات حزب در انتخابات ریاستجمهوری در اردوگاه میرحسین موسوی به رزم سیاست و قدرت مشغول میشود. متهم با شركت در جلسات مختلف و با راهاندازی سایت خرداد نو (زیر نظر ستاد موسوی) و انتشار اخبار و اعلامیههای مجعول، خودساخته و برنامهریزیشده مانند «هشدار كاركنان وزارت كشور نسبت به دستكاری در آرای مردم» و «آمادگی اطلاعاتی و امنیتی وزارت كشور برای تغییر آرای مردم» و با انجام مصاحبههایی با هدف القای شبههی تقلب در انتخابات و تحریك پایگاه خیابانی به اغتشاش، جهت اقدام علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی قدمهای بیشماری را برداشته است. با عنایت به گزارشهای اداره كل حقوقی و قضایی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و اقاریر صریح متهم و همچنین صورتجلسه مواجههی این عضو ردهبالای حزب كارگزاران با اردشیر آریا شكوه، بهمن احمدی امویی و جواد امام (دیگر متهمین امنیتی مرتبط پرونده و در كنار این نقشآفرینان فتنه 88)، در كنار اینها شواهد، قراین و مستندات خدشهناپذیر، خانجانی در رابطه با اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی و تشویش اذهان عمومی در دادگاه مجرم شناخته شده و محكوم به حبس گردید.
انتشار اعترافات خانجانی، از اعضای ردهبالای حزب كارگزاران از این جهت بسیار مهم انگاشته میشود كه گوشهای از جعبه سیاه وقایع و تحركات سران فتنه و ردههای پایینتر آن را قبل، در حین و پس از فتنه 1388 رمزگشایی میكند و حقایق ابهام خانهی كاخ امپراتوری فتنه را برملا میسازد.
با توجه به اینكه محكومیت كیفری وی قطعیت یافتهاست، با رعایت مفاد تبصرهی (1) مادهی 188 قانون آیین دادرسی كیفری (مصوب 1378) و براساس محتویات پروندهی كلاسهی 88/150986/ط/د شعبهی دوم بازپرسی دادسرای ناحیهی 20 تهران و پروندهی كلاسهی 88/1085 شعبهی 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران، مركز اسناد انقلاب در آستانه سالگرد حماسه ماندنی 9 دی گزیدهای از اعترافات و دستنوشتههای جهانبخش خانجانی را منتشر میكند كه مشروح آن را در زیر میخوانید:
* موسوی برای نفی احمدینژاد حرف داشت ولی برای جایگزینی وی حرف جدیدی نداشت
یكی از ایراداتی كه ما به تیم آقای موسوی میگرفتیم این بود كه برنامهی آقای موسوی تدوین شده نیست و با آقای فاتح یك شب درگیر شدم... حتی من به ایشان گفتم لااقل همان برنامههای آقای خاتمی را بدهید چاپ كنند و متأسفانه حتی برنامههای آقای موسوی تا روز آخر هم برای چاپ نیامده بود. آقای موسوی برای نفی آقای احمدینژاد شاید حرفهایی برای گفتن داشت، اما برای جایگزینی آن، حرف نو و جدیدی نداشت.
* اعتراف به نقش مهدی هاشمی
سه شب یا چهار شب مانده به انتخابات، آقای مسعود باستانی آمد پیش ما كه یك چیزی آماده كردم كه میخواهم برایم چاپش كنی، قبل از اینكه ببینیم، گفتم ما كه پول نداریم، گفتم چیست و دیدم شبنامهای درست كرده علیه احمدینژاد (به نام موج)، گفتم ببر پیش علی هاشمی، گفت علی هاشمی چاپ نمیكند. دو شب بعد آمد پیشم و گفت 20 میلیون از مهدی هاشمی گرفتهام و چاپ كردهام و تو پخش كن، ساعت 12 شب بود، گفتم اصلاً امكان ندارد... بعداً هم نفهمیدم كه چگونه آنها را توزیع كرد.
* دلایل نافرمانی میرحسین موسوی در پذیرش شكست انتخاباتی
آقای موسوی طبیعی بود كه درجهت بازنده محسوب شدهاست:
1ـ براساس اطلاعاتی [غلط] كه در اختیارش قرار گرفته بود كه پیروز انتخابات است، حالا با اختلاف حداقل ده میلیون عقب است.
2ـ سابقهی هشت سال نخستوزیری [وی در زمان] امام و مقام معظم رهبری زیر سؤال رفته بود.
3ـ طعنهی اصلاحطلبان؛ نه گذاشتی خاتمی بماند و نه خودت رأی آوردی.
4ـ شایعهی عدم همكاری فرمانداریها و وزارت كشور و نحوهی اعلام رأی، همهی اینها موسوی را بهنظرم از چرخهی اعتدال و لزوم توجه به چارچوبهای قانونی ولو ناقص، خارج كرد و طبیعی است كه در چنین شرایطی، جریانات قانونگریز هدایتگر مردم میشوند و حتماً و یقیناً ضدانقلاب و عناصر فرصتطلب سوءاستفاده میكنند.
* بزرگنمایی شخصیتی در میرحسین
در چنین شرایطی، موسوی نخستوزیر امام، كسی كه بیست سال سكوت كرده و در همهی دورهها به او امید داشتند كه بیاید و طلایهدار حركت خط امام بشود، در چنین شرایطی دچار نوعی بزرگنمایی و آگراندیسمان در شخصیت شده بود و ستادهایش هم بهعلت اختلاف و ناشیگری نمیتوانستند حدس بزنند كه فضای تهران با شهرستانها متفاوت است، و در روستاها و شهرستانهای دورافتاده احمدینژاد بهشدت جلو افتاده بود، لذا شكست را نمیتوانست بپذیرد و بر آن شد كه برای خودش یك فضای تاریخی ایجاد كند، غافل از اینكه این فضای تاریخی و این قهرمانسازی تاریخی مورد سوءاستفادهی دشمنان و فرصتطلبان و دشمنان تاریخی انقلاب و نظام میشود و بدون اینكه متوجه عواقب شوم این تصمیمگیریها باشد، آن رفتارهای خارج از عرف و قانون را انجام داد.
* اعلام پیروزی زودهنگام موسوی از عوامل ایجاد اغتشاشات بود
تلاشهای ستادهای انتخاباتی كاندیداها تا قبل از انتخابات و اعلام اینكه ما برنده هستیم و رقیب بازنده یك امر طبیعی و بدیهی است و در اكثر انتخاباتها دیده میشود، ولی اینكه كاندیدا [آقای موسوی] خودش قبل از پایان رأیگیری برود مصاحبه كند و خود را پیروز معرفی كند، كمی عجیب بود... چون طبق عرف، پیشبینی پیروزی تا بیان پیروزی خیلی فرق دارد و آن هم توسط كاندیدا در حضور رسانهها و خبرنگاران خارجی... از جمله ایرادات دیگری كه بهنظرم كنترل اوضاع را [بعد از اعلام نتیجهی انتخابات] از دستِ ستاد مركزی گرفت این بود كه آقای موسوی بایستی جلوی ستاد حاضر میشد ـ در روز شنبه ـ و مردم را به آرامش دعوت میكرد و به پیگیری موضوع از طریق قانونی صحبت میكرد كه من حتی این پیشنهاد را به آقای بهزادیاننژاد گفتم كه متأسفانه ایشان هم ظاهراً نتوانسته بود كاری بكند.
*اردوكشیهای خیابانی با هدف رویارویی با نظام بود
* هاشمی رفسنجانی فرمان آشوب میدهد
نامهی آقای هاشمیرفسنجانی [خطاب به مقام معظم رهبری «مدظله العالی» مبنی بر لزوم برخورد با آقای احمدینژاد و پیشبینی اغتشاشات در آیندهی نزدیك] با آن محتوای تحریكآمیز، فضای ستادهای انتخاباتی را بهسمت بدی پیش برده بود. آقای فاتح[1] خیلی هیجانزده بود كه حتی تا پاسی از شب به من زنگ میزد كه مردم را در خیابانها نگهدارید و این جنبش باید فعال باشد، كه من شب آخر باهاش شوخی میكردم: تو كه تا دیروز جور دیگری بودی امروز چه شد كه از ماها هم دوآتیشهتر شدی. و حرفهایی رویایی [میزد] كه من بعضاً خندهام میگرفت.
* شورشها كلید زده میشود
من فردای انتخابات (صبح شنبه) رفتم ستاد به آقای بهزادیاننژاد گفتم كه آقای مهندس موسوی بیاید و یك سخنرانی كوتاه كند و ستاد را تعطیل كنید، ولی گویا مشاورین آقای موسوی یا خودِ آقای موسوی موضوع را جور دیگری مینگریستند و حتی دیگر آقای فاتح كه هر لحظه مزاحم من میشد، دیگر جواب تلفن را نمیداد و لحظهبهلحظه اطلاعیههای تحریككنده، و بدیهی بود كه آن فضاسازیها و خبر بیروندهیها و اینگونه واكنشها و از طرفی شیطنت آمریكا و سایر دشمنان نظام و انقلاب، زمینه را برای شورش فراهم میكرد.
* راهپیمایی انقلاب تا آزادی
راهپیمایی انقلاب تا آزادی اگرچه بهظاهر یك كار تبلیغاتی بود ولی یك مانور قدرت هم بود و بهنوعی هم ادعا میكردند كه توانستهاند به نظام ضرب شستی نشان بدهند و متأسفانه اشتباه ما هم همینجا بود كه انتخابات برای تقویت نظام است و حفظ نظام، نه ضرب شست نشاندادن به نظام.
*صفكشی جریان اصلاحات مقابل رهبری نظام در انتخابات دهم
تعدادی از این احزاب آشكارا از فشار بر رهبری صحبت میكردند و تعدادی هم مثل كارگزاران آشكار صحبت نمیكردند ولیكن در خفا همین ایده را دنبال میكردند. متأسفانه در این جریان بهجای اینكه به رهبر بهعنوان ولی فقیه، ولی امر و نائب امام نگریسته شود، در حد یك رقیب نگریسته میشد و متأسفانه ما هم در جلساتمان بهجای اینكه این را تبیین كنیم كه ایشان جایگاه ولایت فقیه را دارند و نه رقیب، متأسفانه اینگونه نبود، حتی بعضی وقتها اجازه میدادیم كه جسارتی هم بشود كه البته این از اوج بیدینی و بیتقوایی گویندگان بود.
روند تبلیغات انتخابات یك روند سالم و همگرایانه با ساختارهای كلی نظام نبود، اگرچه بهظاهر سعی میشد كه علیه رهبری سخن گفته نشود، اما در بطن ماجرا، این پتانسیل بهعینه قابل مشاهده بود [یعنی همان ویژگی معروف جریان نفاق] حتی پس از مناظره، یكی دو نفر از حاضرین در ستاد كه از بچههای [بهظاهر] مذهبی و متدین هم بودند به خودشان اجازه دادند كه بهگونهی پرخاشگرایانه به رهبری نظام جملاتی بگویند...
*پشت پردهی حزب خاتمی[2]
طرح واتیكانیزاسیون مقام معظم رهبری
«... در فرایند عمل، جریان بهسمت تقابل پیش میرفت و بهجای اینكه اعتمادسازی كند، افسار فعالیتها بهدست جبههی مشاركت افتاد و آنها هم كاهش قدرت رهبری را در سر میپروراندند و از گفتن این جملات اِبایی نداشتند.»
*طرح دوقطبی «موسوی ـ رهبری» حزب مشاركت در انتخابات دهم
آقای خانجانی در ادامهی بازجویی مورخ 88/4/18 اظهار كرده است: «در تحلیلهایی كه از حزب مشاركت به گوشم میرسید، آنها معتقد بودند كه انتخابات را باید بهسمت دوقطبیشدن پیش ببریم، تمام تلاششان این بود كه به هر ترتیبی شده دوقطبی «موسوی ـ احمدینژاد» گسترش یابد، معتقد بودند كه اگر بتوانیم دوقطبی «موسوی ـ رهبری» را ایجاد كنیم، برندهایم، كه این گویا با مخالفت سایرین مواجه شدهبود چون تحلیلشان این بود كه اگر مردم بفهمند كه ما دوباره میخواهیم با نظام دعوا كنیم، ممكن است نیایند و از ما دور شوند... نظر اعضای حزب مشاركت این بود كه در دعواها و درگیریها، فشار به نظام میآید و نظام ناگزیر به دادن امتیاز میشود». (جلد اول پرونده، صفحهی 257)
* نقش خانجانی در تحریك دیگران به شركت در تجمعات
در صفحهی 39 از جلد یك پرونده از متهم پرسیده شدهاست: آیا اظهارات شما در تاریخ 23/3/88 مبنی بر اینكه «...باید جوّی ایجاد نمود تا تكلیف همهچیز معلوم شود...»، تحریك دیگران به شركت در تجمعات و اعتصابات نیست؟ در پاسخ به این سؤال، متهم اظهار داشته: «اگر چنین چیزی گفته باشم قطعاً خطاست... در فضای پس از اعلام نتایج یك فضای احساسی و یأس فراوانی بهوجود آمده بود، گزارش صیانت آراء [حكایت] از پیروزی آقای موسوی بود، ولی نتیجهای كه اعلام شد برخلاف این بود، طبیعی است كه انسان عصبانی باشد و كلامی گفته باشد، البته این سخن همراه با عصبانیت بوده و در جمع اندك اعضای ستاد، كه سخن نادرستی است و اشتباه است».
* خانجانی: كلیت نظام را نشانه رفته بودیم
متهم (آقای جهانبخش خانجانی) در اظهارات خویش چنین نگاشته است: «...امروز كه از زاویهی دیگر مینگرم و پس از حدود دو ماه در زندان و نگاه به رفتارها و كردارها، میبینم كه وقتی نفس حاكم شود و خدا فراموش شود چه كارها كه نمیشود (صرفنظر از اینكه محاكمه شوم و در قبال جرمهای مطرحشده چه نتیجهای بگیرم) برای ماندن در قدرت و یا به پایین كشیدن كسی از قدرت چنان به حقیقت پشت پا میزنیم و یا مغرور میشویم كه از فهم حقیقت باز میمانیم. درست است كه در یك جامعه معضلات و مشكلات ممكن است نارضایتیهایی را ایجاد و شورشهایی صورت گیرد، اما اینكه ما بهترین شهد و شیرینی را به شرنگ تبدیل كنیم، این از نابخردی سیاسی گذشته، بلكه یك خبط سیاسی و شاید خیانت سیاسی بشود نامید. در یك نگاه كلی شاید بشود تمام فعالیتهای خودمان را در قالب فعالیت تبلیغاتی توجیه كنیم، اما وقتی وجدان را قاضی قرار میدهیم و خدا را بر اعمالمان ناظر قرار میدهیم متوجه میشویم كه كجا به خودمان دروغ میگوییم و یا سر خودمان كلاه میگذاریم. در چهار سال اخیر اگرچه نوك حملهها بهسمت آقای احمدینژاد و دولتش بود (صرفنظر از ضعفهایی كه داشت) لیكن نیشهای ما متوجه كلیت نظام بود، درحالیكه اگر به راه و اندیشهی امام توجه میكردیم، امام دو چیز را به ما سفارش مینمود: 1ـ حفظ نظام كه حفظ آن را از اوجبواجبات میدانست.2ـ پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به كشورتان آسیبی نرسد.
متأسفانه ما به این سفارشها نگاهی نابخردانه و بعضاً نادرست داشتیم. میتوانستیم بهجای طعنهزدنهای نیشدار، مردانه برویم خدمت رهبری و دیدگاههایمان را بگوییم و یا بگذاریم ایشان نقدهایش را نسبت به ما مطرح كند.
.................
1. مسئول كمیتهی تبلیغات ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی كه اندكی پس از انتخابات 88، ایران را به مقصد بریتانیا ترك كرد و دیگر بازنگشت.
2. چپگرایان بعد از پیروزی خاتمی در سال 1376 تلاش كردند تا با نظریهپردازی برای دوم خرداد و معرفی آن بهعنوان انقلاب و یا جنبش، جهت و گرایش خاصی برای صفآرایی مقابل رقیب بدهند. در همین راستاست كه حزب مشاركت تأسیس میگردد تا جنگ سیاسی با جناح راست سازماندهی شود. نتیجهی این تحركات، بسیاری از كنشهای ضد امنیتی دوران اصلاحات علیه نظام و رهبری است كه ضربات سنگینی بر پیكرهی نظام بهخصوص اسلامیت آن وارد آورد.
منبع: پایگاه پژوهشی مركز اسناد انقلاب اسلامی
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده