کیسه های هوا و گرمکن صندلی ها کمی اذیتش می کردند. یعنی هنوز به آنها عادت نکرده بود. ترمز های ABS , Ebd ، کامپیوتر سفری، ال سی دی راننده و سرنشینان عقب، کروز کنترل تطبیق پذیر با فرمان نیمه خودکار و سیستم ترمز در هنگام شناسایی عابر پیاده، سیستم تعلیق کنترل رانندگی جادویی(MRC)، سیستم تیونینگ، سیستم ذخیره سوخت استارت/ استاپ و سایر آپشن های دیگر هم دست کمی از بقیه آپشن ها نداشتند و چندان برایش راحت نبودند.
به گزارش کلاله خبر به نقل از کلاس بیست ، کیسه های هوا و گرمکن صندلی ها کمی اذیتش می کردند. یعنی هنوز به آنها عادت نکرده بود. ترمز های ABS , Ebd ، کامپیوتر سفری، ال سی دی راننده و سرنشینان عقب، کروز کنترل تطبیق پذیر با فرمان نیمه خودکار و سیستم ترمز در هنگام شناسایی عابر پیاده، سیستم تعلیق کنترل رانندگی جادویی(MRC)، سیستم تیونینگ، سیستم ذخیره سوخت استارت/ استاپ و سایر آپشن های دیگر هم دست کمی از بقیه آپشن ها نداشتند و چندان برایش راحت نبودند. اما چاره ای نداشت و مجبور بود آنها را تحمل کند. بالاخره مراحل نهایی تولید و کنترل کیفیت(!) را پشت سر گذاشت و از کارخانه بیرون آمد.
به اولین نمایشگاه اتومبیل رفت. نمایشگاه دار نگاهی به ماشین کرد و گفت: «چرا آرم پراید رو خودت چسبوندی؟» پراید با تعجب گفت: «من پرایدم. به نظرت باید آرم پیکان می چسبوندم؟! »نمایشگاه دار پوزخندی زد و گفت: «برو پسر جون. مثل اینکه حالت زیادی خوبه!» با تعجب از نمایشگاه بیرون آمد.
به چند نمایشگاه دیگر هم سر زد ولی آنها هم باور نکردند که پراید است. کلافه شده بود. سر راه به چند تعمیر گاه و صافکاری هم سرک کشید، ولی هیچ کس باور نمی کرد که پراید است. با خودش فکر کرد که شاید آنها سر به سرش گذاشته اند. برای شماره گذاری به پلیس راهور رفت. آقای پلیس فرم مشخصات را کامل کرد و وقتی نوع خودرو را پرسید و جواب شنید پراید، اخمهایش را در هم کشید و گفت: «منو مسخره می کنی؟! برو دو هفته دیگه بیا. اصلاً از پلاک خبری نیست.»
دیگر کلافه شده بود. هیچکس پراید بودنش را باور نمی کرد. اما او اصلاً این وضعیت را دوست نداشت. ناگهان فکری به ذهنش رسید. تصمیم گرفت پراید بودنش را ثابت کند. اما دو دل بود که نکند آپشن های جدید و به روز، مانع از شناسایی اش شوند. اما به هر حال تصمیمش را گرفت. وارد بزرگراه شد و سرعتش را زیاد کرد.
از چند ماشین سبقت گرفت. بی محابا در جاده گاز می داد و جلو می رفت. اما ناگهان جاده بدون علائم هشدار دهنده دو بانده شد و در حالی که داشت از یک پرادو سبقت می گرفت با یک کامیون رخ به رخ شد. ترمز های جدید همان اول کار قفل شدند. سیستم تیونینگ و افزایش ناگهانی سرعت عمل نکرد و به شدت با کامیون حمل مرغ برخورد کرد.
محفظه کیسه های هوا باز شدند و کیسه های خالی مثل زبان دوندگان استقامت بیرون افتادند ولی باد نشدند! راننده خاوری که با بار قطعات یدکی خودرو در حال عبور از صحنه تصادف بود به شاگردش گفت: پراید رو دیدی؟ نصف شده بود.
گوشهایش تیز شدند. با خودش گفت: «درست شنیدم. گفت پراید!؟ شاید اشتباه شنیدم.» بعد از چند دقیقه افسر پلیس سر صحنه رسید و بیسیمش را روشن کرد. «مرکز مستحضر باشید. تصادف بین خودروی سواری پراید با یک دستگاه کامیون حمل مرغ.
راننده کامیون سالمه اما از راننده پراید خبری نیست. هر چند شاهدان عینی از سبقت پراید هنگام سانحه خبر می دن. اما خبری از راننده پراید نیست!» جرثقیل آمد و پراید را با خودش برد.
پراید در حالی که از آن بالا به ماشین های عبوری نگاه می کرد خیالش راحت بود که حالا همه به چشم پراید به او نگاه می کنند!
نویسنده: وحید حاج سعیدی-فرهنگی گلستانی
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده