یادداشتی به قلم یک سیستانی؛

بغض سیستانی ها در"بعضی ها" ترکید !

1403-09-06 09:09:28
0
62

صحبت های محمدرضا هدایتی تنها صدای محمدرضا هدایتی نبود بلکه بغضی بود که سالیان سال گلوی سیستان و سیستانی را فشرده و تبدیل به عقده ای شده بس ناراحت کننده...

 

به گزارش کلاله خبر، عقده ای که هیچ گاه مجال باز شدن به آن داده نشده بود.اشکی که محمدرضا در برنامه زنده آن شب شبکه 3 سیما ریخت، اشک تک تک مردمان خطه سیستان بود، اشکی که پدران، مادران و فرزندان سیستان زمانی که تصاویر خشک شدن روز به روز هامون را می بینند می ریزند...

سیستان سرزمینی رنجدیده

سرزمین سیستان، خطّه ولایتمدارانِ مظلومیست که سال های سال مورد ظلم حکام و ظالمان تاریخ قرار گرفته و اکنون که سال های سال است ریگِ هامونش تبدیل به بیابانی شده خشک و لم یزرع باز هم مظلوم است...

سیستان که خود دارای فرهنگ و تاریخی غنیست، تاریخی که تنها بخشی از آن شهر سوخته ای ست که بارها و بارها در مورد آن حرف زده شده. آری امروز نیز همانند 4 هزار سال پیش درحال سوختن است اما این بار نه با آتش گرم! بلکه با طوفان و ریگ!

مشکلات سیستان تنها به این ها ختم نمی شود ... بلکه بی معرفتی بعضی مسئولین هم گاهی شامل حال سیستان و سیستانی شده است. هرچند بوده اند مسولانی که به این خطه شهید پرور رسیدگی کرده اند.

مردمان سیستان از آن دسته از شیعیانی هستند که در طول عمر خود عشق به مولای متقیان حضرت امیرالمومنین (ع) را با جان و دل حس کرده اند و مهر مولا علی (ع) و اولاد پاک و مطهرش را در دل فرزندان خود پروراندند. مردمان سیستان هیچ گاه حضرت علی (ع) را کنار نگذاشتند، با ولایت بودند و با ولایت خواهند بود.

سیستانی ها دستشان تنگ اما قلبشان آکنده از مهر است

سیستانی ها دستشان تنگ است، لبشان خشک است اما ... قلبی دارند بزرگ و آکنده از مهر الهی.

ماجرا چه بود؟

اتفاقی در برنامه "بعضی ها"ی پنجشنبه (17 دیماه) شبکه سه سیما رخ داد که از سر بغض یک سیستانی از سالیان دراز نشات گرفته. جملاتی متاثر کننده ای که او به زبان آورد به ماجرایی که چند روز قبل در همان برنامه رخ داده بود، بر می گشت و این شد بهانه ای برای درد و دل یک سیستانی با مردم ایران زمین، در برنامه "بعضی ها"ی یکشنبه 14 دی ماه که از شبکه 3 سیما به صورت زنده روی آنتن رفت و رامبد جوان در آن به عنوان میهمان حضور داشت.

روال این برنامه همچون قسمت های قبل در حالی به دقایق پایانی خود نزدیک می شد که مجری این برنامه از رامبد جوان تقاضا کرد خاطره ای در دقایق پایانی بیان کند، رامبد جوان بازیگر و مجری باسابقه سینما و تلویزیون هیچگاه تصور نمی کرد بیان این خاطره قدیمی به مزاج مردم سیستان و سیستانی ها خوش نیاید و رنجش این قوم اصیل را در پی داشته باشد.

اما عده ای از مردم سیستان و سیستانی ها از بیان این خاطره از زبان این بازیگر و نوع لهجه او در هنگام نقل داستان ناراحت شدند، تا حدي كه حسینعلی شهریاری نماینده مردم زاهدان در تذکری در صحن علنی مجلس خواستار پیگیری این موضوع و عذرخواهی شبکه سه سیما شد.

اما در برنامه بعضی های پنجشنبه شب که اختصاصاً به این موضوع می پرداخت اتفاقات خیلی جالبی رخ داد، اتفاقاتی که شاید بهانه اصلی آن توضیح و عذرخواهی آقای رامبد جوان از سیستانی ها بود اما با حضور هنرمند خوب سیستانی آقای محمدرضا هدایتی و جملاتی که محمدرضا در قاب تلویزیون آن ها را به زبان آورد به جرات می توان گفت اشک هر سیستانی و حتی هر ایرانی که در حال نظاره آن بود را در آورد!

محمدرضا هدایتی چه گفت؟

حرف های محمدرضا هدایتی تنها صدای محمدرضا هدایتی نبود بلکه بغضی بود که سالیان سال گلوی سیستانی ها را فشرده و بس ناراحت کننده بود. بغضی که تا آن شب هیچگاه مجال بیان نیافته بود!

هدایتی آن شب، دل را به دریا زد تا از بزرگی سرزمین مادری اش، از تاریخ و تمدنش، از زمانیکه که اعراب دخترانشان را زنده به گور می کردند اما سیستانی ها در شهر سوخته شان روی چشم یک دختر عمل چشم مصنوعی انجام می دهند، در برنامه زنده صحبت کند.

اشکی که محمدرضا در این برنامه ریخت، اشک تک تک مردمان خطه سیستان بود، اشکی که پدران، مادران و فرزندان سیستان از زمان خشک شدن هامون می ریزند...

خاطره ای که محمدرضا هدایتی با لهجه شیرین سیستانی (به درخواست رامبد جوان) بیان کرد از گردش و بازدیدش از هامون در پی یافتن دریا! و بخشندگی زن زابلی، زنی که با اینکه در چادری زندگی می کرد اما از محمدرضا به عنوان میهمان به خوردن نهار دعوت کرد.

محمدرضا هدایتی در آن شب نماینده جمعیتی از مردمان این کشور بود که سال های سال طعم مظلومیت را چشیده اند، سرزمینی که روزی انبار غله کشور بود...

سرزمینی که تنها می توان از شهر سوخته آن به عنوان بخش عظیمی از تاریخ این مرز و بوم نام برد.


شهر سوخته ای که خود دارای فرهنگی بزرگ و تاریخی عجیب است که اگر کمی درباره کشفیات آنجا تحقیق کنیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از اولين ها نظیر خط كش يا متر اندازه گيري، اولين تخته نرد، اولين شطرنج، اولين جراحي جمجمه، اولين چشم مصنوعي، اولين انميشن دنیا، اولين سيستم فاضلاب شهري و ... در آنجا کشف شده است.

سرزمینی که مهد پهلوانی چون رستم بوده و شاهنامه فردوسی حکیم وام دار آن است و مردم آنجا خود را هموطن رستم دستان قهرمان بزرگ و ملی ایران می دانند و راستی که رستم از زابلستان و سیستان بوده است.

مردانگی های رستم در برابر زورگویان و قدرتمندان ستمگر، دفاع و حمایت از زیردستان و بینوایان که سخن سنج نامی فردوسی پاکزاد صفحات زرین شاهنامۀ خود را به آن آراسته است، در قرون متمادی و اعصار متوالی، چه در ایران زمین و چه در نقاط دیگر دنیا مشهور خاص و عام بوده است.

خونخواهی امام حسین (ع) و امتناء از سب امیرمومنان(ع)

حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی(ره) در کتاب " اولین قیام مردان مرد برای خونخواهی حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ در سیستان" در این باره چنین آورده است:

«سخن در این است كه در تمام شهرهای اسلامی كسی یا گروهی زبان به اعتراض نگشود و برای خونخواهی جانبازان كربلا و دفاع از خاندان رسالت قیامی صورت نگرفت ــ و اگر اتفاق افتاده باشد، تاریخ ثبت نكرده است ــ جز قیام توابین در كوفه كه 3 سال بعد انجام گرفت و قیام مختار كه باز در كوفه و پنج سال بعد روی داد. اما ببینید وقتی این خبر در همان سال به مردم رشید و با ایمان سیستان رسید چه شد؟ مردمان سیستان گفتند: نه نیكو طریقتی برگرفت یزید كه با فرزندان رسول الله چنین كرد. پاره ای شورش اندر گرفتند.عباد بن زیاد (والی سیستان) سیستان را به مردم آن جا سپرد و فرار را بر قرار ترجیح داد ».

 

علاوه براین توفیق بزرگ، سیستان، سند افتخار آمیز دیگری هم در پرونده زرین خود دارد و آن سبّ نگفتن حضرت امیرالمومنین علی (ع) در زمانی است که همگان بر منابر آن حضرت سب می گفتند؛ و از همین روی است که سیستان را به لقب دارالولایه هم مفتخر نموده اند.

سیستان فراموش شده

سیستان سرزمین مردان بی ادعا، سرزمینی که خشکسالی قامت کشاورزان را خم و گرد و خاک سینه ی مادران را پر از درد کرده و امروز بیش از پیش به باد فراموشی سپرده شده و هر از چند گاهی نامش را فقط در برنامه های هواشناسی آن هم نه به دلیل باران و نعمت الهی بلکه به دلیل گرد و خاک هایی که محصولش را می توان در سینه ی مردمانش دید، می شنویم!

سرزمینی که انبار غله ایران بود اینک مورد بی مهری طبیعت که نه، مورد بی مهری بعضی نیز قرار گرفته و خشکسالی خدمت رسانی در آن بیشتر از خشکسالی طبیعت در آن نمود پیدا کرده است.

سید علی انصاریان/ یک سیستانی

منبع:زرین نامه



نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار