خبر رسید که آمد به سر، گرانیها
که کرد از سرِ مردم گذر، گرانیها
کناره کرد ز شهر و ز ترس مسئولان
فرار کرد به کوه و کمر، گرانیها
دوباره مرغ نشان داد روی خوش ما را
رها شدیم از آن مایه سرگرانیها
ز خواب ناز به ناگه پریدم و دیدم
هنوز بیحس و منگیم در گرانیها
وزیر خواست که اقدام عاجلی بکند
سه بار گفت ز جان: «مرگ بر گرانیها!»
درآمد از کف بنده درآمد و پر زد
که این زمانه در آرد پدر، گرانیها
ز بانک و دوست بسی وام و قرض بستاندم
مگر کمی بشود بی اثر، گرانیها
نه وام، چاره ما شد، نه وجهِ دستی ما
«کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما؟!»
*
مکن تعجب اگر آب و نان گران شدهاست
به هرچه مینگری در جهان گران شدهاست
به عشق یار قسم،عاشقی نمی صرفد
که ازدواج برای جوان، گران شدهاست
به روی شیشه، مش اِسمال ِکلّهپاچه فروش
نوشته: پاچه و مغز و زبان گران شدهاست
بیار ساغری از آب معدنی،ساقی!
که توی میکده رَطلِ گران، گران شدهاست
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده