سرویس فرهنگی: اینبار تریبون سایت کلاله خبر متعلق به یک زائر شهرخدا (خرمشهر) است که شما را به خواندن گفتگوی خودمانی با این زائر دعوت می کنیم.
به روایت سر دبیر:
از اول راهنمایی در آموزشگاه شهید نوریزاده کلاله مشغول به تحصیل شدم . یکی یکی با دبیران آموزشگاه آشنا می شدیم . یک روز یک جوان دوچرخه سوار صبح از بقیه زودتر به مدرسه آمد کلاس بالاتری ها که او را می شناختند به دورش حلقه زدند از دوچرخه که پایین آمد متوجه شدم یکی از پاهایش معلول است اما او با صلابت قدم برمی داشت . زنگ اول منتظر دبیرها بودیم که همان دبیر دوچرخه سوار وارد کلاسمان شد، تعدادی از دانش آموزان که او را می شناختند . صدا زدند سلام آقای داورزنی ، او حمید رضا داورزنی دبیر تاریخ وجغرافیا واجتماعی ما تا کلاس سوم بود او علاوه بر تدریس به ما در کانون شهید باقری پینگ پنگ نیز آموزش می داد بچه ها از او میخواستند از خاطرات دوچرخه سواریش بگوید و او با احساس خوبی که داشت بچه ها را وادار به گوش دادن می کرد از شهید فهمیده از شهید بهنام محمدی که این دو هم سن وسال ما بودند و برای ایران و اسلام به شهادت رسیدند از شهید جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر گفت و از خرمشهر برایمان گفت در چند خط قصد داریم شما را با یک معلول بسیجی شهرمان آشنا کنیم.
او متولد بهمن ماه 1348 شهر کلاله وخود را بچه خیابان انقلاب می داند کارشناسی مطالعات اجتماعی دارد ، فرهنگی اداره آموزش و پروش کلاله است و لطف خدا را در این می داند که در مجتمع آموزشی و پرورشی که به نام شهید محمد جهان آراست مشغول خدمت است.
متن گفتگوی ما به شرح ذیل می باشد:
سوال: جوانان کلاله شما را بیشتر دبیر ورزش می شناسند ، تا مطالعات اجتماعی چرا ؟
با سلام باید بگویم بله چون قریب به سه دهه است که در زمینه های مختلف ورزشی فعالیت دارم من در فوتبال ،دوچرخه سواری ، پینگ پنگ ورزشهای جانبازان و معلولین فعالیت داشته ام و از این ایام خاطرات خوب زیادی دارم اما من دبیر علوم اجتماعی هستم.
سوال : تاکنون چه مسیر هایی را با دوچرخه رکاب زده اید؟
به لطف خدا توانستم به اکثر شهر های استان با دوچرخه سفر نمایم اما مهمترین آنها به زیارت مرقد حضرت امام (ره ) از جلوی مسجد جامع ( پایگاه شهید دستغیب) در سال 73 بود ، در سال 76 از مرقد امام (ره) تا خرمشهر رکاب زدم و همچنین از مصلی نماز جمعه گرگان تا مزار شهید شیرودی در تنکابن در سال 78 رکاب زدم و جا دارد همین جا از حمایت های سازمان بهزیستی کشور و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اداره آموزش و پرورش کلاله تقدیر و تشکر نمایم .
سوال : باتوجه به در بیش بودن سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر چرا این شهر را در آن زمان برای سفر انتخاب کردید ؟
پاسخ به این سوال بعد از 17 سال برای بعضی از مخاطبین شما که مربوط به نسل جدید انقلاب می باشند شاید زیاد ملموس نباشد اما من از بدو نوجوانی کلیه تفکراتم در مسجد و بسیج سرو شکل گرفت علی رغم معلولیتم عضو شورای پایگاه بسیج شدم. من موفق به حضور در جبهه نشدم اما بر وظیفه خودم عمل کردم باز می گویم شاید خواندن این سطور برای جوانان این دوره قابل هضم نباشد ، اما یک حقیقت است و آن اینکه جوانان دیروز ، وقتی برای دفاع از کیان ملت وکشور اسلحه به دست گرفته و در جبهه نبرد حاضر شدند ، هیچگاه به پیروزی در عملیاتی نیاندیشیدند. آنان یک جمله را همواره با خود تکرار می کردند و آن اینکه ما مامور به انجام تکلیف هستیم نه حصول نتیجه . وصد البته که این تفکر با هیچ یکی از معیارهای مادی وعقلی قابل سنجش نیست. این تفکر ، معنای همان جمله عزیز سفرکرده ما(امام خمینی(ره)) است که : ( هر چه کمال قدرت وجمال است از اوست ) . بچه های قدیم جنگ خود را قطره ای از خیل لشکریان خدا می دانستند که برای رضای او می جنگند . فتح و نصرت یا شکست را نیز هدیه ای از جانب حق تعالی می دیدند . این فرهنگ واعتقاد به رهبری نظام بود که ملت ایران را در بزرگترین جنگ معاصر سربلند کرد . بی گمان پیروزیهای بزرگ ،آفت های بزرگی نیز دارد . در فرهنگ حضرت روح الله ، غرور ام الفساد است . او فتح خرمشهر را هدیه خداوند می دانست تا نسل حاضر ونسل های آینده بدانند فقط زمانی خداوند هادی یک ملت به سوی رستگاریست ، که دلها و چشمها به سوی آسمان باشد . وقتی غرور در انسان ریشه بگیرد دیگر خدا نیست ، شیطان راهنمای اوست . در حال حاضر نیز ریشه بسیاری از ولایت گریزی ها آن هم در سطوح مدیریتی ناشی از غروری است که گریبان برخی از آدمها را گرفته است . امامی که با رهبری یک انقلاب وپیروزی آن ،معادلات دنیایی را برهم زد و ملتی را با دستی خالی از بزرگترین معرکه نظامی جهان به سلامت بیرون آورد ،
هیچگاه نگفت که اگر من نباشم ادامه این راه چنین می شود وچنان ، او هیچگاه دستاوردهای بزرگ انقلاب را به نام خود ننوشت چرا که چشم و دلش همواره به سوی آسمان بود . شاید بزرگترین مخاطبان این جمله امام که : ( خرمشهر را خدا آزاد کرد ) اصحاب غرور در عصر حاضر و همه اعصار باشند ، من به خرمشهر رسیدم و برای این سفر شعار از عشق تا آزادی را انتخاب کرده بودم وقتی سروده معروف ممدی نبودی ببینی .... را میشنوم یاد آن ایام می افتم وخرمشهر براستی بوی خدا می داد.
از حال و هوای این سفر معنوی بیشتر برای ما بگویید.
در این سفر 10 روزه ما از شهرهای قم ، اراک ، خرم آباد ، پل دختر ، اندیمشک ، شوش و اهواز گذشتیم و این راه سختی های خاص خودش را داشت ؛ عبور از کویر قم باعث شد از شدت گرما پوست دست برخی از همسفرانم آسیب ببیند.
خب بگذریم حتی ارتفاعات لرستان و گردنه معمولان نتوانست مانع حرکت ما و این عشق و اراده تیم برای زیارت کربلای ایران شود.
آرزوهای زیادی برای این سفر داشتیم یکی از آنها زیارت مسجد جامع خرمشهر که نماد استقامت و استواری مردم ایران است بود که به این آرزوی خود رسیدیم و پرچم سبزی که بر روی آن جمله از عشق تا آزادی نقش بسته بود را بر دیوار مسجد نصب نمودیم.
یادم نرود که بوسه تربت پاک شلمچه نیز خستگی مفرط راه را از وجودمان بیرون کرد.
حرف آخر : خیلی دوست داشتم از کربلای ایران تا کربلای معلی را با دوچرخه رکاب بزنم و امیدوارم تفکر بسیجی برای همه سر لوحه کارها باشد و درود میفرستم به روح شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای آزادسازی خرمشهر عزیز.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده