سرویس ورزشی: سوالی که برایم مطرح شده این است که ملت ما چطوری دارند این اوضاع شلم شوربای ورزش را تحمل میکنند؟
کلاله خبر،سوالی که برایم مطرح شده این است که ملت ما چطوری دارند این اوضاع شلم شوربای ورزش را تحمل میکنند؟ آن هم با این آستانه تحمل پایین شان! بعله، یکزمانی ملت حوصله داشتند و در دهه ۶۰ هرکدام حداقل سه فرزند ایجاد میکردند که این رقم در دهه چهل به شش هفت بچه میرسید، اما حالا مردم حوصله یک بچه را هم ندارند! یا یکزمانی ملت رمانهای هزار صفحهای ویکتور هوگو و بالزاک میخواندند، ولی حالا حوصله استاتوسهای بیشتر از دو خط را هم ندارند! اما به فوتبال که میرسیم، قدیمها پرویز دهداری را تحمل میکردیم و حالا علی دایی را! واقعا جریان چیست؟ به تازگی هم علی دایی و علی پروین باهم دست به یقه شدند و این اتفاق باعث شد دایی رکورد خود را در بیشترین دعوا و درگیری، بهبود ببخشد.... در همین رابطه، گفتو گویی با ایشان ترتیب دادیم:
ما: «سلام آقای دایی، خوبید؟»
دایی: «عذر میخوام، به شما چه، دکتری؟ پرستاری؟»
ما: «غرض از مزاحمت، من یه پسرخالهای دارم که بهتر از شما نباشه، بدتر هم نیست، تا حالا در صدها جنگ و تیغکشی حضور داشته!»
دایی: «بپخشید... وقت من بیشتر از اونی ارزش داره که درباره پسرخاله شما بدونم!»
ما: «نه، صبر کنید... من برام جای تعجبه که شما که فقط با جناب مولانا دعوا نکردی، چجوری هنوز با پسرخاله من دست به یقه نشدی؟ واقعا عجیبه!»
پسرخاله: «سلام آقای دایی، من از طرفداراتونم! از همون وقتی که توی اردوی تیم ملی، دیس غذا رو پرت کردی توی صورت خداداد تا حالا!»
دایی: «باش تا اموراتت بگذره، من که میدونم از کجا خط میگیری!»
پسرخاله: «علی جان، من طرفدارتم، چرا اینجوری حرف میزنی؟ من دوستت دارم چون هر دعوایی در ورزش این مملکت شده، یه سرش تو بودی، از علی کریمی و شیث رضایی بگیر تا مایلیکهن، مهدوی کیا، هاشمیان، عابدزاده، قلعهنویی، قطبی، قهرمانی، حبیب کاشانی و...»
دایی: «ببین دستت برای همه رو شده، برای من نوعی که از همون اول دستت رو شده بود، خیلی عذر میخواما، از تو مارموزتر وجود نداره خدا میدونه!»
پسرخاله: «راستی خوندم پریروز هم علی پروین رو سکه یه پولش کردی... خوشم میاد مثل خودم، بزرگتر و کوچکتر حالیت نیس، به قول شاعر همین خوبه، همین خوبه!... تو الگوی منی دایی جان.»
دایی: «ببخشید... شما هنوز نمیدونی فوتبال چیه... پروین کیه.... ببینید من به خاطر شما طرفدارای مزخرف، سفید امضا کرده بودم، کوجای دنیااااا با قهرمانشون اینجوری میکنن؟»
پسرخاله: «به اعصابت مسلط باش عزیزم... من که طرفدارتم که.... راستی یه سوال، راسته میگن خدا شما رو بغل کرده و واسه همین ملت از دستت خسته نمیشن؟»
مصاحبه تا همینجا ادامه داشت و الان پسرخاله جان در آیسییو به سر میبرند.
منبع: افکارنیوز
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده