سرویس ورزشی: قهرمان کشتی ایران در یک برنامه تلویزیونی که برای اعاده حیثیت خود حضور پیدا کرده بود،نتوانست خود را کنترل کند و بارها اشک از چشمانش سرازیر شد قهرمانان زیادی روی خط آمدند که به وی دلداری دهند، اما در میان این قهرمانان حال فردین معصومی چندان بهتر از امیر علی اکبری نبود.
به گزارش کلاله خبر به نقل از تابناک، امیر علیاکبری کشتیگیر 120 کیلوگرم ایران که دو روز قبل به دلیل دوباره مثبت اعلام شدن دوپینگش برای همیشه از حضور در کشتی محروم شده بود در برنامه ورزش از نگاه دو برای اعاده حیثیت و دفاع از آبروی خود حاضر شد، اما گریه های مدام به او فرصت صحبت کردن نمی داد. وضعیت علی اکبری به گونه ای بود که در چندین مرتبه دیگر قهرمانان کشتی ایران روی خط آمدند تا به وی دلداری دهند. قهرمانانی که البته خود حالی بهتر از علی اکبری نداشتند.
وبه گزارش «تابناک»، علی اکبری در ابتدای این برنامه تلویریونی گفت : به خاطر هجوم حملات در این 72 ساعت گذشته و به دلیل اتهامات بدون دفاع تلفن خود را خاموش کردم و امروز اینجا حاضر شدم تا از خود دفاع کنم قبل از دفاع از خودم به شرافتم و به قرآن محمد قسم میخورم که یک کلمه از حرفهای من دروغ نیست و در اینجا نیامدم که خود را تبرئه کنم و دوست دارم مردم پس از شنیدن حرفهای من قضاوت کنند.
علی اکبری در ادمه افرود: کشورهای قدرتمندی مانند ترکیه، آذربایجان و روسیه در کشتی وجود دارند که نمیگذارند حکم من شکسته شود چرا که حق من از کشتی به معنای مدالآوری آنها است کشتی برای من تمام شده و تنها آمدهام که برخی حقیقتهای زندگی خود را با مردم بگویم.
قهرمان کشتی جهان گفت: سال 90 بود که قهرمان کشتی بزرگسالان جهان شدم و من و بابک قربانی با اختلاف زیاد از نفر دوم دنیا وجود داشتیم ولی رقابت ما زیاد شد و مسابقات انتخابی شرایطی را ایجاد کرد که در دامی افتادیم که تاوان سختی برای آن دادیم. ما تنها کسانی هستیم که بین تمرینات تست دوپینگمان مثبت اعلام شد اما به جای سه تا شش ماه محرومیت دو سال محروم شدیم.
من دو سال سکوت کردم و خانهنشین بودم و اصلا یادم نمیآید که شش روز اولی که فهمیدم آزمایش دوپینگ من مثبت بوده چه بر من گذشت من و بابک در رقابت بودیم و داوطلبان تست دادیم و ظاهرا در مصرف مکملها خطای انجام داده بودیم.
وی گفت: در اردوها دکتر تیم ملی حضور داشت که بر عملکرد ما نظارت داشت ولی شرایط خاص من و بابک باعث شد که این تاوان را پس دهیم روزی که محروم شدم انگار نه انگار که در کشتی ایران بودم ولی به خاطر عشقی که به کشور داشتم بهعنوان حریف تمرینی به بچههای المپیکی کمک کردم و بهعنوان یک سرباز صفر خود را در خدمت کشور میدانستم.
پیشنهاد میلیاردی آذربایجانی ها را رد کردم
علی اکبری درخصوص پیشنهاد آذربایجان گفت: از سال 2010 و وقتی اختلاف ما با کشتی دنیا زیاد شد آذربایجان پس از محرومیتم از من دعوت کرد تا در المپیک برای آنها کشتی بگیرم آنها گفتند که محرومیت را نیز درست میکنیم در ایران نیز وعده دادند که محرومیت من را پیگیری میکنند ولی فدراسیون حتی نامهای هم به وادا نداده بود.
در محرومترین جای تهران بزرگ شدم و آذربایجان نیز پیشنهادات اغواکنندهای به من داد آنها بهعنوان پیشپرداخت 500 هزار دلار پیشنهاد دادند ولی اصل قرارداده بسیار بیشتر بود آنها به قهرمانان المپیک خود دو میلیون دلار بهعلاوه ده تا 12 هزار دلار حقوق ماهیانه پرداخت میکنند.
کشتیگیران ایرانی که در آذربایجان بودند هم دوست نداشتند من به آذربایجان بروم به خاطر همین گفتند اگر روزنهای وجود دارد در ایران بمان و برای خوب کشتیگرفتن لذت افتخارآفرینی برای کشور را ندارد.
وقتی که میخواستم به آذربایجان بروم کسی در داخل ایران به من نگفت که نروم آنها حتی با رفتار خود به من میگفتند که برو چند ماه در آذربایجان بودم ولی به این نتیجه رسیدم که حیف است به کشور پشت کنم و به پول پشت کردم و برگشتم مطالبات سال 2010 من هنوز پرداخت نشده و از پیگیریها خسته شدم اما همیشه با شاد کردن دل مردم دلخوش هستم.
آذربایجان بر فیلا نفوذ دارد حتی رئیس فدراسیون آذربایجان به قدری بر رئیس فیلا نفوذ دارد که هر حرفش برگشت ندارد آذربایجانیها به قدری مدال طلا برایشان مهم است که ورزشکار را بی نیاز مالی میکنند.
وی درخصوص برگشت دوباره اش به کشتی گفت: اردیبهشت ماه سال 92 بود که از آذربایجان برگشتم البته هیچ باغ سبزی به من نشان نداند چهار ماه در آذربایجان بودم و دیدم نمیتوانم برای پول کشتی بگیرم من 30 درصد از قرارداد خود را گرفته بودم که مقداری از آن را خرج کردم و به آذربایجان بدهکار بودم آنها هم برای گرفتن پول خود به من فشار میآوردند.
عباسی رئیس وقت ورزش دستور داد که در این مورد از من حمایت شود ولی با تغییر در وزارت ورزش نامه من در بایگانی ماند.
من 45روز قبل از مسابقات جهانی در یونیورسیاد تست دوپینگ دادم که منفی اعلام شد حتی در تمرینات و انتخاب تیم ملی 34 روز قبل از مسابقات جهانی باز هم تست دادم که نتیجه آن هم منفی بود من بعد از یونیورسیاد 114 کیلو بودم که باید وزن خود را به 120 کیلو میرساندم ولی جرات استفاده از مکملها را نداشتم چون دو سال زجر کشیده بودم با وجود اینکه به مکمل نیاز داشتم ولی سعی میکردم با مواد غذایی آن را جبران کنم حتی از کلمنی که همه کشتیگیران آب میخوردند من استفاده نمیکردم و در زمانی هم که وضعیت غذای اردو ضعیف شد با هزینه خود گوشت، مرغ و تخممرغ میخریدم که مجبور نشوم از مکملها استفاده کنم.
من چهار ماه تلاش کردم و همه چیز را کنترل میکردم و یک چیز بدون آگاهی خوردم و آن در مسابقات مجارستان بود در مسابقات قبل از فینال به خاطر پارگی رباط راه رفتن برایم سخت شده بود و به اتاق ماساژ آذربایجان رفتم و ماساژور بلغاری که قبلا هم او را میشناختم و در تیم ایران بود دیکلوفناک زیر زبانم ریخت من بعد از دو دقیقه برگشتم و به او گفتم پاکت این ماده را به من نشان بده و او نیز خندید و گفت نکند به من اعتماد نداری و من هم به خاطر استرسی که داشتم و باید سریعتر روی تشک میرفتم آن را فراموش کردم و به او اعتماد کردم من میدانم که طعم دیکلوفناک مزه گچ میدهد اما مادهای که او به من داد ترش بود.
متأسفانه دوستی من با آن فرد و آسیبدیدگی باعث شد که در آن لحظه به چیزی که میخورم توجه نکنم ماساژور ما هم حرفهای نبود که بتواند درد مرا کاهش دهد خیلی گشتم ولی پاکت آن ماده را پیدا نکردم وقت هم نداشتم که بیشتر بگردم پودرهای زیرزبانی ده تا 15 دقیقه بعد جذب خون میشوم و من دو ساعت بعد نیز تست دوپینگ دادم.
من به آذربایجانی پشت کردم که مسئولین آن با وادا بازی میکنند و هیچ کاری برای آنها غیرممکن نیست و این در شرایطی است که ایران هیچ دست و قدرتی در وادا و فیلا ندارد.
این امکان وجود داشت که برای باز کردن نمونه دوم خون من یک نماینده از ایران نیز حضور داشته باشد ولی کسی از ایران آنجا نبود این ماده شش ماه در بدن ماندگاری دارد و از آزمایش من سه ماه گذشته من حاضر هستم دوباره تست دهم من از کشتی میروم و میدانم که مافیایی که در کشتی وجود دارد نمیگذارد که من برگردم ولی دوست دارم که پاکی خود را به مردم ثابت کنم و در همین جا آرزو میکنم که مردم همیشه خوشحال باشم من قربانی عشق به وطن شدم.
در آن لحظه که ماساژور ماده را زیر زبان من ریخت مربی من برای لحظاتی از اتاق بیرون رفته بود تا ببیند روی کدام تشک باید کشتی بگیرم.
این برنامه طوری تدارک دیده شده که نمیگذارند حکمم شکسته شود در گوانگجو هم آذربایجانیها پول دادند تا مدال به ایران نرسد من نیازی به مصرف چیزی نداشتم من امروز هم تنها آرزوی که در سینهام است این است که روزی بتوانم جانم را در راه میهن بدهم تا همه بدانند که من عاشقانه ایران را دوست دارم.
از مسئولان میخواهم که بدانند این مساله مربوط به کشور است و اگر به نتیجه نرسد بازهم قربانی خواهد داشت و از آنها میخواهم که این موضوع را پیگیری کنند.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده