سرویس اجتماعی: با یک سرباز که بعد از 5 سال فرار از سربازی تصمیم به رفتن به خدمت گرفته، گفتگویی صمیمانه و عامیانه ای داشتیم که خواندن آن برای شما خارج از لطف نیست.
اگه میشه خودتو بصورت کامل معرفی کن
جواد.ر هستم فرزند پنجم خانواده که دارای 5 خواهر و 2 برادر می باشم و در حال حاضر 23 سال سن دارم و تا سوم دبیرستان درس خوندم و تا الان شغلی نداشتم و بی کارهستم.
اولین بار که تصمیم به خدمت رفتن گرفتی چه سالی بود؟
اولین بار سال 87 بود که تصمیم به خدمت رفتن گرفتم و درپی آن دفترچه سربازی را به نظام وظیفه پست کردم و 87/06/19 روز اعزامم به پادگان بود.
آقا جواد چرا در سال 87 ،تصمیم گرفتی به خدمت بری؟
راستشو بگم؟ آره ، خب من اول خدمت سربازیو برای گرفتن گواهی نامه رانندگی رفتم. می خواستم با کارت پایان خدمتم م گواهی نامه بگیرمو ماشین بخرم.و یکی دیگه از دلایلم خلاص شدن از این بلاتکلیفی بود.
خب از ماجرای روز اعزام و تقسیم شدنت بگو
روز اعزام باید می رفتم گرگان،وقتی رفتم جلوی نظام وظیفه، همه ی مارو به صف کردند و برای هر نفر کد خاصیو در نظر گرفته بودند و تک به تک سوار اتوبوس ها می شدیم.
پادگان که رسیدی چه احساسی داشتی؟
واقعیتو بگم ترسده بودم آخه برای اولین بار بود اینطوری از شهر و خانوادم جدا شده بودم و چون پادگان ارتش تو کویر بود ترس و اضطرابم بیشتر شد ولی وقتی فرمانده پادگان آمد صحبت کرد باید اونجا می بودیدو ترسو می فهمیدید چیه. وقتی فرمانده پادگان آمد با هر حرفش مو بر تن آدم راست می شد.
حالا بگو چند روز خدمت کردی؟
15 روز آموزشی بودم و واسم سخت و دشوار بود چون من چند ماه بعد از ارسال دفترچه ام یک تصادف شدید کردم و چند روزی تو کما بودم و مجبور شدم فکمو سه بار عمل کنم و دندان هام همه شکسته بود و دوباره کاشتم و هنوزم از ناحیه بینی با مشکل تنفسی دست و پنجه نرم می کنم و این مشکلات باعث کم طاقتی من شده بود و در همان اوایل این موضوع را با کادر پزشکی آنجا مطرح کردم و معاف از رزم شدم و پزشک مربوطه گفت اگر مدارکی مستند برای این مشکلاتم دارم،بیاورم تا از طریق پادگان به بیمارستان مربوطه جهت معاف شدن معرفی شوم.ولی وقتی مدارکمو به بهداری بردم،پزشک قبلی نبود و پزشک جدید مدارکمو جلوم پرت کرد.
چی شد که تصمیم به فرار کردن گرفتی؟
اولین دلیلم کم طاقت بودنم بخاطر مشکلاتی که گفتم بود و دومی اینکه وقتی بی احترامی دکتر را دیدم کلا از سربازی نا امید شدم و یک سرباز ارشد نیز منو اغفال به فرار کرد و این سرباز راه فرار از پادگانو به من نشان داد و شرایط فرارم را مهیا کرد جالب اینجاست که علاوه بر من یک سرباز دیگر هم تصمیم به فرار داشت.
خب حالا که تصمیم خودتو گرفتی فرار کنی چطوری از پادگانی به این بزرگی با اینهمه دژبان فرار کردی؟
همینطور که گفتم یکی از سربازهای ارشد بهم کمک کرد.وقتی ما دو سرباز برای فرار تصمیم گرفتیم روز بود و برای فرار مجبور شدیم از سه ردیف فنس با ارتفاع 2 متر عبور کنیم و وقتی از فنس ها عبور کردیم، تو کویر سردرگم مونده بودیم و پس از 3 ساعت پیاده روی در این کویر به جاده رسیدیم و سوار ماشین شدیم و به شهر که رسیدیم هر کدام از ما رفتیم پی کار خودمون.
خانه که آمدی عکس العمل خانواده چی بود؟
اولش که آمدم گفتم مرخصی گرفتم و بعد از یک هفته فهمیدند که فرار کردم و برای برگشتم تلاش زیادی کردن اما من تصمیم خومو گرفته بودم.
بعد فرارت از طرف نظام وظیفه کسی دنبالت نیامد؟
تا سه سال اول نه،ولی بعد از سه سال مامورهای کلانتری منو دستگیر کردن و فرستادن به بند نظام زندان و 20 روز زندانی کشیدم و بعداز گذراندن این 20 روز از طرف نظام وظیفه،معرفی نامه به پادگان گرفتم و به پادگان مربوطه رفتم.خب چی شد؟ هیچی وقتی رفتم فرمانده پادگان عوض شده بود نامه منو گرفت و بدون اینکه باز کنه پاره کرد و منو بیرون انداخت و منم از خدا خواسته باز برگشتم کلاله و دیگه طرف پادگان نرفتم.
خب بگو توی این چند سال چیکار کردی؟ چرا زن نگرفتی؟
بیکاربودم هرجا که می رفتم کارت پایان خدمت یا معافی می خواستن واسم دردسر شده بود.اما زن،نگو که دلم خونه،هرجا رفتم خواستگاری اول می پرسیدن سربازی رفتی؟ شانس ما قبلا مدرک دانشگاه مهم بود الان کارت پایان خدمت از همه چیز مهمتر شده!منم که سربازی نرفته بودم جوابی نداشتمو سرمو می نداختم پائین.
راستی وقتی یک افسرنیروی انتظامیو می دیدی نمی ترسیدی؟
خدایش حرف دلمو زدی،من برای جابجایی در شهر از موتور استفاده می کنم و هروقت افسرو می دیدم، از ترس مسیرمو عوض می کردم و همیشه ترس اینو داشتم که اگه جلومو بگیرن و کارت پایان خدمت بخوان چی نشونشون بدم؟!
چی شد که بعد از 5 سال فرار از سربازی،دوباره تصمیم گرفتی برگردی؟
توی این 5 سال زجرهای زیادی کشیدم و به این نتیجه رسیدم که بدون کارت پایان خدمت نمیشه آب خورد.یک تکه کاغذ زندگی یک پسرو از اینرو به اونرو می کنه.توی این سالها با چشمای خودم دیدم که بچه محلی هام همه رفتن، خدمت کردن و برخی هم تازه به خدمت رفتن،ازخودم خجالت کشیدم و تصمیم گرفتم دوباره برم خدمت.
جواد جان در آخر چه توصیه ای برای دوستای مثل خودت داری؟
فقط یک جمله میگم،اونم اینکه اگه یک پسر سربازی نره، تو جامعه بعنوان یک مرده بحساب میاد و تمام.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده