علی رغم اینکه ثبت نام نکرده بودم، پدرم من را به دبستان میفرستاد و من هر روز به دبستان میرفتم ولی پس از حضور در کلاسِ درس، معلم من را به خانه بر میگرداند. کاملاً یادم هست که هر روز صبح پدرم میگفت باید به مدرسه بروی، من هم میرفتم و وقتی وارد مدرسه میشدم، ناظم مدرسه میگفت: چرا آمدی، برگرد به منزل و من را بر میگرداند...
همزمان با ریاست جمهوری حسن روحانی همچون دیگر سیاستمداران مشهور، گذشته و شرح حال زندگی رییس جمهور جدید نیز برای ایرانیان از جذابیت زیادی برخوردار شده است، در همین زمینه و برای دست یافتن به اطلاعات دقیقتری از زندگی حسن روحانی می توان به کتاب خاطرات او که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسانده است مراجعه کرد.
در این گزارش افکارنیوز به گوشههایی از زندگی رییس دولت یازدهم که توسط خود او در کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی جلد اول به نگارش درآمده اشاره میکند.
حسن روحانی درباره اتفاقات دوران کودکی خود و زمانی که برای اولین بار به مدرسه رفته است مینویسد: چون متولد ۲۱ آبان ۱۳۲۷ هستم، برای ثبت نام در سال اول دبستان دچار مشکل شدم. یعنی وقتی در تابستان ۱۳۳۳ میخواستم ثبت نام کنم، چون کمتر از شش سال داشتم، مسؤلان دبستان حاضر به ثبت نام نبودند؛ زیرا میبایست حداقل متولد اواخر شهریور باشم.... علی رغم اینکه ثبت نام نکرده بودم، پدرم من را به دبستان میفرستاد و من هر روز به دبستان میرفتم ولی پس از حضور در کلاسِ درس، معلم من را به خانه بر میگرداند.
کاملاً یادم هست که هر روز صبح پدرم میگفت باید به مدرسه بروی، من هم میرفتم و وقتی وارد مدرسه میشدم، ناظم مدرسه میگفت: چرا آمدی، برگرد به منزل و من را بر میگرداند و یا اگر از نظر ناظم مخفی میشدم، معلم کلاس من را از کلاس بیرون میکرد. برای همین آغاز دورۀ دبستان برای من بسیار تلخ بود.... روحانی در ادامه توضیح میدهد که نهایتاً قرار میشود که او چند نفر دیگر که وضع مشابهی داشتند، به صورت مستمع آزاد سرکلاس حاضر شوند، ولی در آخر اولیای مدرسه حاضر میشوند که از آنها امتحان بگیرند و وی در این امتحان قبول میشود و به کلاس دوم میرود، اما چون درسهای کلاس اول را درست نخوانده بوده، سال دوم برایش مشکل بوده و در همین کلاس برای اولین و آخرین بار از معلم کتک خورده است! چون در جوابِ ۹، ۹ تا به جای ۸۱، گفته بود ۱۸ تا!
(ص ۳۶ و ۳۷)
اولین برخورد با شهید بهشتی
چهره، رفتار و سبک برخورد ایشان برای من خیلی جذاب بود، چون آقای بهشتی برخلاف معمول فضلا و علمای حوزه، بسیار منظم، با ابهت و شیک پوش بود. من برای اولین بار یک شخص روحانی را میدیدم که بسیار باوقار و شیک پوش بود. لباس وی بسیار تمیز بود و به جای نعلین، کفش میپوشید. شهید بهشتی با ویژگیهایی چون ابهت، تن صدای تأثیر گذار، چهرۀ بشاش، مدیریت بسیار قوی، بیان سنجیده و آرام و آشنایی با علوم روز و با زبان انگلیسی، خود را از دیگر فضلا و مدرسین متمایز کرده بود. آن موقع مدرس یا طلبهای که لباسش اتو شده باشد، دیده نمیشد. یادم هست که آستین قبا و حتی عبای وی اتو داشت. برای من این مسئله خیلی جالبِ توجه بود.
(ص ۱۰۴)
توزیعِ مخفیانۀ مجله
حسن روحانی مینویسد در حدود ۱۶ سالگی تصمیم گرفته است که «مجلۀ انتقام» را در حجرههای طلابِ هم مدرسهای بیندازد، وی میگوید بعد از تحویل گرفتنِ مجله، «متحیر بودم که آنها را در کجای اتاق مخفی کنم که هم اتاقیهای من نفهمند. بالاخره با مشکلاتی آنهارا لابه لای رختخواب مخفی کردم. شب ناچار بودم به بهانهای بیدار بمانم و بعد از خوابیدن هم اتاقیها بخوابم که این نشریات در میان رختخواب کشف نشود. بالاخره.... ساعت ۲ صبح بلند شدم. درب اتاق را میبایست طوری باز و بسته کنم که هم اتاقیها بیدار نشوند. در موقع پخش هم، چون میبایست این نشریهها را از زیر در به داخل اتاقها بیندازم، لازم بود به گونهای عمل میکردم که کسی بیدار نشود. کار نسبتاً سختی بود چون باید.... نشریات را به همۀ اتاقها در طبقۀ بالا و پایین برسانم. یک مشکل دیگری هم داشتم و آن این بود که خادم مدرسۀ ما مرتب در هر ساعتی یک بار دستشویی میرفت! اگر با من برخورد میکرد میبایست کاری میکردم که متوجه ماجرا نشود. به هر حال آن شب این وظیفه را انجام دادم.... صبح که بلند شدم، هم اتاقیها گفتند: اطلاع داری دیشب چند شماره از نشریۀ انتقام را به اتاق ما انداختهاند؟ من با حالت تعجب گفتم کجاست؟ و بعد یک شماره را از هم اتاقیهای خودم گرفتم و شروع به ورق زدنِ آن کردم. صبح سؤال همۀ طلبهها این بود که چه کسی این نشریه را به مدرسۀ ما آورده است».... بعد هم توضیح میدهد که نهایتاً یکی از طلاب (شهید طباطبایی) متوجه شده که کار، کارِ او بوده است و او را نصیحت کرده که این کار را نکن ولی به هیچ کس دیگر نگفته است.
(ص ۲۵۴ و ۲۵۵)
شخصیت و منشِ آیه الله العظمی خویی
وی از تفاوتِ درسِ امام و آقای خویی و خلقیات ایشان نیز میگوید؛ «در درس مرحوم آقای خویی برخلاف درس امام، معمولاً کسی اشکال نمیکرد و همه ساکت بودند. ولی در درس امام بحث و گفتگو و اشکال طلبهها زیاد دیده میشد. این تفاوت تا حدودی مربوط به تفاوت شیوۀ تدریس در حوزۀ قم با حوزۀ نجف بود.... آیه الله خویی به لحاظ اخلاقی، مرد بسیار فروتنی بود. وقتی به منزل ایشان میرفتیم، خیلی ساده و بیتکلف مینشت و صحبت میکرد و سیگار هم زیاد میکشید. وقتی یک نخ سیگار را تمام میکرد، بلافاصله سیگار بعدی را روشن میکرد. آقای خویی حافظهای قوی داشت و بر احکام فقهی کاملاً مسلط بود.»/افکار نیوز
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده