من همه موفقیتهایم را مدیون حضرت امام هستم. در آمریکا درس میخواندم اما مرکز اخبار دنیا در پاریس بود. همین بیشتر من را مجذوب ایشان میکرد...
انقلاب اسلامی در سال ۵۷ که با دم مسیحایی حضرت روح الله عملی شد نه تنها در ایران موجب رستاخیز و تحولی عمیق گشت، بلکه در خارج از مرزهای کشورمان نیز مردم بیدار دل را به تکاپو انداخت و متحول ساخت، چنانچه زمانی که امام خمینی (ره) به پاریس تبعید شده بود و دانشجویان متعهد مسلمان فعالیت مبارزاتی علیه رژیم داشتند بسیاری از جوانان اروپایی و آمریکایی نیز متأثر از فضای انقلاب ایران، راه حقیقت را جستند و به دامن اسلام ناب محمدی پناه آوردند. آن زمان نیز گلندا اوربین دانشجوی میکروبیولوژی درآمریکا بود که مانند بسیاری دیگر شیفته شخصیت کاریزماتیک حضرت امام شد و کم کم به دریای انقلاب اسلامی پیوست و همین نقطه عطف زندگی این دختر جوان از خانواده سرشناس کاتولیکهای آمریکا بود… با او گپوگفتی کوتاه داشتیم که خواندن آن خالی از لطف نیست:
***
* شما در آمریکا بودید و امام خمینی در پاریس تبعید بودند. چطور شد که این فاصله از بین رفت حتی مسلمان هم شدید؟
- گلندا اوربین: من همه را مدیون حضرت امام هستم. در آمریکا درس میخواندم اما مرکز اخبار دنیا در پاریس بود. همین بیشتر من را مجذوب ایشان میکرد. دوست داشتم درباره امام خمینی و حرکت انقلابی که دنیا را به تکاپو انداخته بیشتر بدانم برای همین با انجمن فارغ التحصیلان آمریکا مرتبط شدم تا به واسطه آنها بتوانم اطلاعات بیشتری در مورد امام خمینی و همچنین انقلاب اسلامی که آنگونه سروصدا ایجاد کرده است دریافت کنم. از سویی سوالات و کنجکاویهای زیادی هم در دین مسیحیت داشتم که میخواستم برطرف کنم. بعد از مدتی رفت و آمد در انجمن، با یک ایرانی آشنا شدم که منجر به ازدواج و در نتیجه مسلمان شدنم گردید. بعد از آن اسم خودم را سمیه و به فامیلی همسرم رنجبر گذاشتم.
* چرا اسم سمیه؟ دلیل خاصی داشت؟
- بله وقتی تازه مسلمان شده بودم از طرف خانواده خیلی با مخالفت مواجه شدم. اتفاقا آن زمان یک بار فیلم «محمد رسول الله» را به زبان اصلی دیدم. ماجرای سمیه از مسلمانان صدراسلام که برای مسلمان شدن سختیهای زیادی را متحمل شد برایم عبرت آموز بود، زیرا هرچه بیشتر او را اذیت می کردند و تحت فشار قرار میدادند عزم و ایمانش بیشتر میشد. این خیلی من را تشویق کرد تا ثبات و عزم قوی داشته باشم. برای همین اسم سمیه را برای خودم گذاشتم تا تحت تاثیر او در مقابل سختیها، مقاومت کنم هرچند من در مقایسه با سمیه سختی زیادی نکشیدم.
* از قرار به خاطر حجابی که داشتید از تحصیل و کار در دانشگاه محروم شدید درست است؟
- بله آن زمان من در رشته میکروبیولوژی درس میخواندم و دانشجوی ممتازی هم بودم خیلی دوست داشتم پرستار شوم ولی بعد از تشرف به اسلام و محجبه شدن، به من گفتند حجاب تو بیماران و پرسنل بیمارستان را اذیت میکند. برو به دنبال حرفه و شغل دیگری، اینجا حجاب تو مناسب نیست و من را محروم کردند. بعد از مسلمان شدن در رشته دیگری درس خواندم و فوق لیسانس مطالعات بریتانیا هستم.
* چه چیز اسلام برای شما جذابیت داشت که به همه چیز خود پشت پا زدید؟
- در دین مسیحیت تا ۱۷ سالگی در کلیسا نمیگذاشتند بفهمیم که نام احمد (پیغمبری به نام محمد) در انجیل وجود دارد. از کشیشها یا والدینم مدام سوال میکردم اما جواب قانع کنندهای نداشتند که مثلا چرا حضرت عیسی پسرخداست مگر او هم پیامبر خدا و انسانی مانند ما نیست؟ ولی جواب درستی به من نمیدادند بعدها که فهمیدم و مطالعهام بیشتر شد به حقانیت پیامبر اسلام پی بردم و اسلام آوردم زیرا دیدم اسلام دین جامع و کاملی است مخصوصا برای ما زنها دستورات خوبی دارد که به نفع ماست. من مطالبی درباره حجاب در آثار شهید مطهری خوانده بودم و این برایم جالب بود. برای همین با افتخار حجاب و پوشش چادر را برگزیدم؛ البته اوایل مسلمان شدن خیلی پوشش سخت بود چون در آمریکا اصلا حجاب معنایی ندارد و شش ماه اول حجاب نداشتم اما کم کم عادت کردم و خانواده همسرم هم من را کمک کردند. هرچند متاسفانه در ایران هم بعضی به من میگویند چرا چادر سر میکنی؟ به آنها گفتهام این را اسلام به ما دستور داده اگر بد بود مسلما از ما نمیخواست پس به نفع خود ماست. من حاضرم سختی حجاب را در شرایط مختلف تحمل کنم اما آن را از سر برندارم چون حفاظ امنی برای خودم است. از خدا میخواهم که دین و اسلام و حجاب را از من نگیرد تا با افتخار از این دنیا بروم. همسرم اجباری به آن نکرد. در ایران هم خانمهای محجبه ارزش بیشتری دارند.
* زمانی که به اسلام مشرف شدید مساله گروگان گیری آمریکاییها و لانه جاسوسی مطرح بود. این باعث فشار و شانتاژ روحی و روانی برشما نبود؟
- خیلی زیاد. به خاطر اینکه مدام از رسانهها و شبکهها علیه ایران خبر پخش میشد و چون من مسلمان بودم وحجاب داشتم من را نفرین میکردند و به عنوان یک شهروند آمریکایی نمیپذیرفتند. حتی یکبار پلیسها به خانهمان ریختند. در خانه عکس امام خمینی روی دیوار بود گفتند چرا عکس امام را داری و روی دیوار زدی؟ چرا عکس قدس را روی دیوار زدی؟ و به بهانههای مختلف دنبال اتهام علیه من بودند.
* خانواده شما با مسلمانی تان و ازدواج با همسر ایرانی مخالفت نداشتند؟
- خانواده من مسیحی هستند و دوست نداشتند من با یک ایرانی ازدواج کنم. اوایل خیلی سختگیری میکردند ولی وقتی علاقه من را دیدند و اینکه مسلمان شدم وحجاب دارم مادرم گفت اگر همسرت خدا را قبول دارد و اخلاقش خوب است با او ازدواج کن و وقتی هم که من را با پوشش حجاب دید به من گفت دخترم تو با این حجاب خیلی زیبا شدی و این خیلی روی من اثر گذاشت و انگیزهام را بیشتر کرد.
*شما خادم افتخاری امام رضا هم هستید دراینباره برایمان بگویید؟
- امام رضا را خیلی دوست دارم و با ایشان مأنوس هستم. حتی بارها از امام رضا خواسته بودم به من توفیق خدمت بدهند، تا اینکه سال قبل با خانمی آشنا شدم و از این موضوع مطلع شد. بعد از مدتی با من تماس گرفت و گفت بعد از تحقیق از من دعوت شده تا به عنوان خادم افتخاری امام رضا بخش ویراشگری آثار حرم مطهر را انجام بدهم. خیلی خوشحال شدم که من هم در ردیف خدام حضرت قرار گرفتم. / صاحب نیوز
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده