حتما این مطلب را بخوانید:

مطلبی ساده ولی آموزنده

1403-09-07 03:09:09
0
22

داستان با این جمله آغاز می شود:حاضرید بدنتان را در اختیار او بگذارید؟این جملات را دختری به نام رشیده، جوانی 26 ساله ساکن واشنگتن دیسی که جزو مبلغان عفاف در آمریکاست در میان نوجوانان یک مدرسه تعریف می کند

 

این جملات را دختری به نام رشیده، جوانی ۲۶ ساله ساکن واشنگتن دیسی که جزو مبلغان عفاف در آمریکاست در میان نوجوانان یک مدرسه تعریف می کند :

یک آدم بسیار خوش تیپ را تصور کنید - همه حاضران با تصور چنین شخصی به هیجان می آیند پسرها معمولا به یاد بازیگر یا خواننده معروف می افتند و دختران به یک پسر با حال و مورد علاقه شان فکر می کنند - نظم جلسه کمی به هم می خورد به گونه ای که آرام کردن دانش آموزان تقریبا غیر ممکن بود .

رشیده ادامه می دهد :

حالا تصور کنید این شخص به شما نزدیک می شود تا با شما صحبت کند - بچه ها هیجان زده تر می شوند - رشیده ادامه می دهد : حالا تصور کنید به تازگی حقوقتان را دریافت کرده اید و در حسابتان مقداری پول است و حس خوبی نسبت به این مساله دارید .

این شخص خوش تیپ به شما می گوید : آیا ممکن است کارت خودپرداز خودت را به همراه رمز عبورش به من بدهی ؟ در این صورت چه می کنید ؟

بچه ها فریاد می زنند و می گویند : نه اصلا نمی شود . امکان ندارد ! حتما دیوانه شده ای !

هر کدام از آنها می گویند : به هیچ وجه پولم را به او نمی دهم ! به هیچ وجه ! نه ، نه کارتم را در اختیارش نمی ذارم!

سر و صدا زیاد شد ...

می دونی رشیده چی گفت :

خوب اگر حاضر نیستید پولتان را به او بدهید ، چرا حاضرید بدنتان را در اختیار او بذارید. بدن شما بسیار با ارزش تر از تمام پولهای دنیا است . پول ثروتمندترین افراد آمریکا روی هم حتی یک درصد ارزش بدن شما را ندارد . با این مطلب بحث به پایان رسید اما دیگه از سر و صدا خبری نبود همه متعجب بودند و در فکر فرو رفته بودند

به نظر شما چی ؟ بدن بی ارزش تره یا پولها ؟!

 

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار