اخبار سیاسی:

بررسی نتیجه شعار های سه رئیس جمهور گذشته ایران

1403-09-03 07:09:35
0
66

هر نامزد جدی انتخابات، مبنای شعارهایش را زمینه انتخاب اعضای کابینه و سپس سیاست کلی دولتش قرار می‌دهد. از این رو معمولا میزان موفقیت یک رئیس‌جمهور را بر اساس نزدیکی عملکرد وی به شعارهای انتخاباتی‌اش می‌سنجند.

 

کلاله خبر،یکی از مهم‌ترین بخش‌های انتخابات‌های ریاست‌جمهوری بحث شعارهای نامزدهای انتخاباتی است. این بخش از آن رو اهمیت دارد که معمولا در دوران تبلیغات نامزدها برای کسب آرای بیشتر از دادن شعارهای گاه غیرقابل اجرا هم باکی ندارند. اما معمولا هر نامزد جدی انتخابات، مبنای شعارهایش را زمینه انتخاب اعضای کابینه و سپس سیاست کلی دولتش قرار می‌دهد. از این رو معمولا میزان موفقیت یک رئیس‌جمهور را بر اساس نزدیکی عملکرد وی به شعارهای انتخاباتی‌اش می‌سنجند. در کشور ما سه رئیس‌جمهور قبلی هر کدام با یک شعار اصلی وارد میدان شده بودند که ما بنا داریم در این یادداشت بررسی کنیم این روسای جمهور تا چه میزان در اجرای شعارهای انتخاباتی خود موفق بودند.

هاشمی و سازندگی دوران پس از جنگ

هاشمی‌رفسنجانی در زمانی وارد کارزار انتخاباتی شد که کشور دو اتفاق مهم را پشت سر گذاشته بود؛ اول، ارتحال امام خمینی(ره) و دوم، پایان جنگ تحمیلی. از طرفی با تغییر قانون اساسی و حذف مقام نخست‌وزیری، عملا رئیس‌جمهور فرد دوم کشور پس از رهبری و فرد اول قوه اجراییه بود. از این رو انتخابات سال 68 اتفاق مهمی برای کشور محسوب می‌شد.

هاشمی‌رفسنجانی که ریاست مجلس را بر عهده داشت، عملا مهم‌ترین چهره برای ریاست‌جمهوری شناخته می‌شد و شاید به همین خاطر بود که هیچ چهره جدی‌ای حاضر به رقابت با او نبود. در آن دوره در نهایت‌ هاشمی و عباس شیبانی به عنوان دو نامزد انتخابات وارد میدان شدند. شعار اصلی‌ هاشمی با توجه به شرایط کشور و ضرورت بازسازی مناطق جنگ‌زده شعار سازندگی بود. ‌

هاشمی همچنین بر خلاف سیاست دولت موسوی اعتقاد جدی به اقتصاد غیردولتی داشت. در زمینه سازندگی شاید ‌هاشمی موفق‌ترین نامزد انتخاباتی باشد که توانست در مدت کوتاهی با تلاش کابینه‌اش، کشور را وارد فاز بازسازی کند. او ضمن توجه به زیرساخت‌ها، شمایل کشور را از یک کشور جنگ‌زده به سرعت به کشوری در حال توسعه بدل کرد. شاید عنوان سردار سازندگی به همین برازنده دلیل، او باشد. اما در فاز دیگر‌، هاشمی مرحله گذار اقتصاد دولتی به اقتصاد غیردولتی را در شرایطی انجام داد که این تغییرات، فاصله طبقاتی شدیدی در کشور ایجاد کرد. ‌هاشمی و تیم اقتصادی‌اش معتقد بودند بازسازی کشور، تبعاتی اینچنینی نیز دارد که باید ناگزیر به آن تن داد. اما مخالفان ‌هاشمی معتقد بودند هیچ تحولی بدون توجه به عدالت به مقصد نخواهد رسید. ‌هاشمی در پایان دوره اول ریاست‌جمهوری، آنقدر در امر بازسازی کشور موفق بود که خود را در انتخابات سال 72 بی‌رقیب می‌دید. او گمان می‌کرد هیچ‌کس نمی‌تواند نقدی به دولت او وارد کند.

تجربه امروز نشان می‌دهد موفقیت ‌هاشمی در امر سازندگی به او غروری ویژه داده بود که بر مبنای آن، به تذکرات منتقدانش در باب فراموش کردن عدالت توجه لازم را نداشت. در سال 72 و با نزدیک شدن به انتخابات، می‌توانستیم بازتاب این غرور را در سخنان اعضای کابینه‌اش ببینیم.

در این دوره از انتخابات، چهار نامزد ریاست‌جمهوری با هم رقابت داشتند. دکتر عبدالله جعفرعلی جاسبی (رئیس دانشگاه آزاد که عملا منصوب‌ هاشمی بود) مهندس رجبعلی طاهری (استاندار وقت تهران در دولت اول‌ هاشمی) و احمد توکلی، رقبای رئیس‌جمهور وقت بودند. حضور دو چهره اول، بیشتر به تأیید سیاست‌های ‌هاشمی شباهت داشت و تنها دکتر احمد توکلی رقیب واقعی وی محسوب می‌شد. احمد توکلی در نطق‌هایش بر بی‌عدالتی اقتصادی و اجتماعی، ناکارآمدی سیاست‌ها و مدیریت‌ها، امتیازطلبی و تجمل‌گرایی کارگزاران و کم‌اعتنایی آنان به مشارکت سیاسی مردم، سیاست‌های ایدئولوژی‌زدایی و رفاه‌طلبی، تمرکز داشت و فهرست بلندی را که به عنوان سوءتدبیرها و سوءرفتارهای دولت پنجم تهیه کرده بود، ارائه کرد.

کارگزاران دولت پنجم هم در این سو بیان می‌کردند که رفاه و سازندگی، دو ارمغان دولت آنها است که سبب محبوبیت بی‌بدیل هاشمی شده است.

علی لاریجانی درباره نگاه ‌هاشمی به رقیبش (توکلی) در این انتخابات در خاطرات خود از روز ۲۹ دی‌ماه ۱۳۷۲ می‌نویسد: «یادم هست وقتی بحث ریاست‌جمهوری در ماه‌ها پیش مطرح بود، روزی قبل از اینکه دولت تشکیل شود، با آقای ‌هاشمی صحبت کردم که امروز آقای توکلی پیش من آمده و مصمم شده که در انتخابات شرکت کند. به آقای ‌هاشمی گفتم ورود احمد توکلی رأی شما را کم خواهد کرد.

آقای‌ هاشمی پرسیدند مثلا چقدر رأی می‌آورد. گفتم ۲ یا ۳ میلیون رأی دارد، خندیدند و گفتند ۲۰۰، ۳۰۰ هزار رأی هم ندارد! بعد معلوم شد چنین نیست... قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری که طرحی در مورد ساماندهی افکار عمومی در مورد انتخابات را در دولت به عنوان وزیر فرهنگ مطرح کردم، نقد و بررسی زیادی شد. سخن آقای غرضی (وزیر پست، تلگراف و تلفن) از همه جالب‌تر بود که گفتند آقای‌ هاشمی احتیاج به طرح ندارد، همین الان حدود ۱۸ میلیون رأی مربوط به شماست، یک قدری کار کنیم، ۲۰ میلیون رأی می‌شود!»

اگرچه سابقه موفق ‌هاشمی در سازندگی او را بار دیگر بر کرسی ریاست‌جمهوری نشاند اما میزان 50 درصدی مشارکت و همچنین تعداد آرای رقیبش پیام مهمی برای ‌هاشمی داشت که توجه لازم به این پیام نشد. دور دوم ریاست جمهوری ‌هاشمی در حالی به پایان می‌رسید که فاصله طبقاتی در کشور روز به روز بیشتر می‌شد و اقشار فرودست جامعه تاب تبعات دوران سازندگی را به این سرعت نداشتند.

همچنین در دوره دوم ‌هاشمی، رشد روزافزون شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ از جمله مسائلی بود که شاید دولت او در این زمینه مدیریت لازم را انجام نداد. اما اگر بخواهیم در مجموع کارنامه ‌هاشمی را در ارتباط با تحقق شعارهای انتخاباتی‌اش بررسی کنیم، باید بگوییم در حقیقت او به خوبی شعار سازندگی را انجام داد اما با این نکته منفی که آنچنان که باید و شاید، نتوانست تبعات این سازندگی را مدیریت کند.

خاتمی و شعار زنده‌باد مخالف من

در سال 76 همگان گمان می‌کردند ناطق‌نوری بی‌رقیب به ریاست‌جمهوری خواهد رسید. جناح چپ نیز امید داشت با مجاب کردن میرحسین موسوی برای ورود به انتخابات، بتواند رقیبی جدی برای ناطق‌نوری باشد. اما با عدم پذیرش موسوی و اعلام نامزدی سیدمحمد خاتمی، وزیر ارشاد مستعفی دولت اول‌ هاشمی، کمتر کسی گمان می‌کرد او توانایی رقابت با ناطق را داشته باشد. اما خاتمی با هوشیاری و درک نکات منفی دوران ‌هاشمی با شعار باز شدن فضای سیاسی وارد کارزار شد. گفتمان متفاوت خاتمی و قدرت بیان او از جمله مواردی بود که وی را به چهره‌ای جذاب برای نسل جوان بدل کرده بود.

شاید مهم‌ترین شعار خاتمی که او بارها در سخنرانی‌های مختلف به آن تکیه ‌کرد، شعار جذاب زنده باد مخالف من و اصلاحات سیاسی بود. با پیروزی حیرت‌آور و غیرقابل باور خاتمی، هیچ‌کس گمان نمی‌کرد او بتواند به شعارهای خود در این زمینه پایبند بماند. دوران خاتمی از این منظر شاید دوره‌ای موفق باشد، چراکه او فضای بازی در حوزه سیاست ایجاد کرد و به‌خصوص در حوزه فرهنگ، این فضای باز بیش از گذشته به چشم می‌خورد. خاتمی برای آنکه به شعار زنده باد مخالف من پایبند باشد، در مقابل انتقادات و گاه توهین‌های مخالفانش سکوت می‌کرد. حتی زمانی که یکی از روزنامه‌های منتقد او مطلبی توهین‌آمیز خطاب به او نوشت، او حاضر به شکایت از این روزنامه نشد تا به گفتمان باز سیاسی‌ای که مدعی‌اش بود، پایبند بماند. اما شاید خاتمی نمی‌دانست این فضای باز سیاسی نیز همانند سازندگی دوران ‌هاشمی نیازمند مدیریت شدن باشد.

فضای بازی که او ایجاد کرده بود، مورد سوءاستفاده عده‌ای در جناح هوادار خاتمی قرار گرفت، به‌طوری که در روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب، ارکان نظام بارها و بارها زیر سوال رفت. فضای مناسب باز سیاسی و فرهنگی از منظر مخالفان خاتمی بدل به آشفته‌بازاری شده بود که در آن فرهنگ اصیل کشور خدشه‌دار شده بود.

خاتمی در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش در حالی به قدرت رسید که او نه تنها نمی‌توانست اقتدار لازم در برابر برخی مخالفانش را از خود نشان دهد، بلکه حتی توان کنترل چهره‌های همسو با خود را نیز نداشت و هوادارانش حتی کار را به جایی رسانده بودند که می‌گفتند باید از او برای اصلاحات بیشتر نیز عبور کرد.

خاتمی در آخرین ماه‌های ریاست‌جمهوری‌اش بود که فهمید زنده‌باد مخالف من به معنای سکوت در برابر همه چیز و همه کس نیست. او که دیگر توان کنترل اصلاح‌طلبان افراطی را نداشت، در یکی از آخرین دیدارهایش با دانشجویان بر خلاف همیشه که به آرامی شعار مخالفان و منتقدانش را می‌شنید، تاب و تحمل خود را از دست داد و دانشجویان را تهدید به برخورد کرد. او البته با صدای رنجیده در شعار «خاتمی شعار نده عمل بکن» دانشجویان تندروی اصلاح‌طلب، جمله‌ای طعنه‌آمیز گفت: «بعد از من کسانی می‌آیند که به خوبی به گفته‌هایشان عمل می‌کنند.» بررسی دوران خاتمی نشان می‌دهد اگرچه او تا حد زیادی به گفتمان باز سیاسی و زنده‌باد مخالف من پایبند بود، اما او نیز از توان لازم برای مدیریت تبعات این تغییر رویکرد بهره‌مند نبود. کمااینکه خاتمی بعدها گفته بود: «اگر زمان به عقب برمی‌گشت، جلوی برخی تندروی‌ها را می‌گرفتم و در برخی بزنگاه‌های مهم از اختیارات خودم به شکل بهتری استفاده می‌کردم.»

احمدی‌نژاد و شعار عدالت

احمدی‌نژاد اما رئیس‌جمهوری بود که تمام شعارهای تبلیغاتی خود را بر مبنای نقد دوران‌ هاشمی و خاتمی گذاشته بود. او حتی از مرحله نقد سیاست‌های کلان این دو رئیس‌جمهور عبور کرده و مستقیما با نام بردن از این دو، خود این اشخاص را زیر سوال برد. احمدی‌نژاد مسئولیت تمام مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاست خارجی را به گردن روسای‌جمهور پیشین انداخته و بر همین مبنا با شعار «عدالت‌محوری» و «ما می‌توانیم» وارد میدان انتخابات شد. او همچنین مدام بر این مساله که از حلقه قدرت بیرون است و این حلقه اجازه ورود امثال او را به دایره قدرت نخواهند داد، خود را در جایگاه مظلوم انتخابات قرار داد. همچنین وعده فاش کردن نام مفسدان اقتصادی بزرگ کشور و رانت‌خواران شعاری بود که او مدام بر آن تکیه می‌کرد. با پیروزی احمدی‌نژاد و انتخاب کابینه‌ای جوان، این گمان که او به راستی به دنبال عملی کردن شعارهای خود است، قوت گرفت. او از همان روز اول مدام بر داشتن فهرستی در جیب که در آن نام مفسدان اقتصادی است، تاکید داشت؛ فهرستی که تا آخرین روزهای ریاست‌جمهوری‌اش هیچ‌گاه بر خلاف ادعایش برای ملت فاش نخواست و وقتی چند ماه پیش فهرستی این‌چنینی را به قوه قضائیه فرستاد مشخص شد در صحیح بودن این فهرست نباید اطمینان داشت.

احمدی‌نژاد اما با موج سفرهای استانی شاید یکی از شعارهای خود، یعنی نزدیکی دولتمردان به مردم را عملی کرد، اما طرح‌های اقتصادی او از جمله بنگاه‌های زودبازده یا مسکن مهر که او مدعی بود با اجرای آن دیگر هیچ‌کس اجاره‌نشین نخواهد بود، عملا نه تنها شکست خوردند، بلکه باعث تورمی بی‌سابقه در حوزه مسکن نیز شدند. همچنین تغییرات گسترده‌ای که او در کابینه‌اش انجام می‌داد، سبب شده بود یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های مدیریتی، یعنی ثبات در دولت او از بین برود. اما این رویه دور شدن از شعارهای ابتدایی، در کابینه دوم او سرعت بیشتری به خود گرفت. حمایت بی‌قید و شرط احمدی‌نژاد از مشایی و جریان انحرافی و همچنین به دام لجاجت افتادن با منتقدانش، سبب شد او حتی در عرصه فرهنگ که همواره خود را از منتقدان دوران خاتمی می‌دید، کار را به جایی برساند که حامیان دوآتشه‌اش علیه سیاست‌های فرهنگی‌اش اقدام به تحصن نیز بکنند.

 اما مهم‌ترین بخش شعارهای احمدی‌نژاد که همان عدالت‌محوری و کم‌کردن فاصله طبقاتی بود، عملا شکست خورد، به‌طوری که میزان تورم سبب شد، گسست طبقاتی نه‌تنها بیش از گذشته شود، بلکه میزان نارضایتی تمامی سطوح از اقشار کم‌درآمد تا متوسط را دربر بگیرد. اگر بخواهیم مهم‌ترین دلیل دور شدن دولت‌های احمدی‌نژاد از شعارهای جذاب انتخاباتی‌اش را بررسی کنیم، بی‌شک مهم‌ترین علل آن می‌تواند بی‌توجهی رئیس دولت به قانون باشد. تا جایی که او به‌طور مثال، درست در مسیری افتاد که زمانی خاتمی را تنها به علت بیان کردن آن انتقادها به قانون‌گریزی متهم می‌کرد. به گفته منتقدان احمدی‌نژاد، اگر خاتمی تنها به برخی محدودیت‌های اختیارات ریاست‌جمهوری اعتراض داشت، دست‌کم همان قانون را با وجود همه انتقادهایش اجرا می‌کرد، اما احمدی‌نژاد عملا معتقد است که چنین قانونی را قبول ندارد، کما اینکه بارها و بارها قوانین مصوب مجلس را فاقد شأن اجرایی شدن دانسته است. شاید مهم‌ترین سند برای فاصله گرفتن احمدی‌نژاد از شعارهای انتخاباتی‌اش را باید در ریزش گسترده نیروهای حامی او دانست. در روزهای پایانی دولت احمدی‌نژاد بیشترین حامیان به واسطه برخی قانون‌گریزی‌ها و همچنین رفتارهایی که به اعتقاد آنان بر خلاف شعارهای احمدی‌نژاد است در اعلام برائت از او، از هم سبقت می‌گیرند.

 شاید اگر بعدها بخواهیم احمدی‌نژاد را در رابطه با میزان تحقق شعارهای انتخاباتی‌اش مورد سنجش قرار دهیم، باید به او در بخش سفرهای استانی نمره قبولی بدهیم. وگرنه در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و فرهنگ، او نتوانسته به بخش اعظمی از شعارهایش دست یابد. او که همواره دولتش را موفق‌ترین دولت 20 سال اخیر می‌داند، در این روزها با آماری مواجه است که طی آن تورم 31درصدی اسفندماه 91 بالاترین نرخ تورم در 17 سال گذشته است و می‌تواند بیانگر این باشد که دولتش دست‌کم در حوزه اقتصاد به واسطه لجاجت‌ با قانون و منتقدان، عرصه را به دو رئیس‌جمهور پیش از خودش باخته است. همچنین دلگیری اکثر علما و ائمه جمعه که روزی بیشتر آنان حامیان او بودند، نشان می‌دهد او جدی‌ترین حامیانش را به واسطه دور شدن از شعارهای انتخاباتی‌اش از دست داده است./نامه  به نقل از هفته‌نامه

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار