خانه‌ای که بعد از ۱۲ سال انتظار به مردم لبنان رسید

1403-09-01 06:09:26
0
68
خانه‌ای که بعد از ۱۲ سال انتظار به مردم لبنان رسید
«۱۰۶ متری، دوخوابه، کلیدنخورده. ۱۲ سال است منتظر تحویلش هستیم. از سال ۹۱ در مسکن مهر ثبت‌نام کردیم ولی همین هفته خانه را تحویل گرفتیم. آخرین قیمت ۵ میلیارد تومان است». اینها شرایط منزل علیرضا جلولی و همسرش است که برای کمک به حزب‌الله لبنان، آن را به فروش گذاشته‌اند.

گروه زندگی: آگهی فروش خانه‌اش در نصف روز در فضای مجازی پخش شد. به‌عنوان خریدار با شماره درج شده روی آگهی تماس می‌گیریم. خانه ۱۰۶ متری است و در منطقه خوش‌آب‌وهوای پردیس. کلید نخورده و تمام ۹ واحد دیگر ساکن هستند. در دلم می‌گویم که حتماً سرمایه‌دار است و چند خانه دارد که حالا یکی از آن‌ها را هم به حزب‌الله تقدیم می‌کند. ولی جمله بعدی متحیرمان می‌کند. علیرضا جلولی می‌گوید: «۱۲ سال است که منتظر این خانه هستیم. تازه یک هفته است که تحویلمان دادند.»

به اینجا که می‌رسد بدون معطلی خودم را معرفی می‌کنم. می‌پرسم چطور خانه‌ای که این همه منتظرش بودید را به این راحتی به نفع حزب‌الله به فروش می‌گذارید؟ آن‌قدر مصمم جواب می‌دهد که به نظر می‌رسد یک کار خیلی ساده انجام داده و اصلاً قابل این حرف‌ها نیست. جلولی می‌گوید: «من کار خاصی نکردم. بعضی‌ها فرزند جوانشان را برای دفاع از حرم داده‌اند. بعضی از خانواده‌ها حتی ۴ فرزندشان شهید شده است؛ برای دفاع از امنیت، دفاع از حق. در مقابل شهدای آن‌ها، خانه من چه ارزشی دارد؟ وقتی آقا فرمودند بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند. فرض از واجب بالاتر است. من کارمند هستم. نظامی نیستم و برای من امکان جنگیدن در کنار هنیه‌ها، سید حسن نصرالله‌ها و سنوار‌ها وجود ندارد. اما می‌توانم از مالم جهاد کنم. می‌توانم پول بدهم برای خرید سنگ، موشک، چوب، آهن، میل‌گرد، پهپاد و… هر چه که مبارزان حزب‌الله نیاز دارند برای جنگیدن با اسرائیل.»


هر چه دو دو تا چهار تا می‌کنیم کمتر نتیجه می‌گیریم. مگر می‌شود جوانی نگران آینده‌اش نباشد؟ چطور می‌شود بعد از سال‌ها انتظار خانه دار شوی و دو دستی تقدیم حزب الله کنید؟ جلولی حجت را تمام می‌کند و می‌گوید: «هزاران هزار از این خانه ها، فدای یک تار موی آقای خامنه‌ای. هزاران هزار از این خانه‌ها فدای راه نابودی اسرائیل، فدای راه جبهه مبارزه با کفر و استکبار و جبهه کودک‌کش‌ها. این کمترین کاری است که نه مسلمان، نه ایرانی بلکه هر انسانی که در دنیا این صحنه را می‌بینید، می‌تواند انجام دهد. کار ما از آدمهای دهه ۶۰ بالاتر نیست که پدری خانه و فرزند و زندگی‌اش را رها می‌کرد و به جنگ می‌رفت


این روزها کارمان شده است تحسین مردم که از هر گوشه‌وکنار ایران، با یک جمله رهبر همه هستی خودشان را گذاشته‌اند. هر خبری که می‌آید شگفت‌زده می‌شویم، به وجد می‌آییم و غبطه می‌خوریم به حال و روزشان که اشاره رهبرشان را گرفته و به سر می‌دوند. شاید کسانی که دهه ۶۰ و دفاع مقدس را دیده‌اند برایشان دیدن ایثار مردم، نوستالژی و تکرار صحنه‌های زیبای آن روزها باشد، ولی برای جوان‌های این دوره و زمانه خلق این صحنه‌ها، بی‌نظیر است. پیرمردی که تمام پس‌اندازش را تقدیم سازمان هوافضا می‌کند، خانم تبریزی که طلای میلیاردی‌اش را می‌بخشد،پیرزنی که لیف می‌بافد و پولش را به مقاومت هدیه می‌کند. کشاورزی که ثمره یک سال تلاش و زحمتش را می‌بخشد یا حالا که زوج جوانی، خانه‌ای که سال‌ها منتظرش بودند را دودستی تقدیم حزب‌الله می‌کنند.


از جلولی می‌پرسیم که همسرش از فروش خانه به نفع مقاومت ناراحت نیست؟ با تعجب جواب می‌دهد: «مشوق اصلی من همسرم است. ما با هم تصمیم می‌گیریم و با هم تصمیممان را عملی می‌کنیم.» مریم حبیبی همسر جلولی است. واقعاً راست گفته‌اند که خدا دروتخته را با هم جور می‌کند. طوری حرف می‌زند که انگار دنیا برایش به هیچ نمی‌ارزد. حبیبی می‌گوید: «طبق فرمایش رهبرمان که فرمودند فرض است که با هر وسیله و هر امکانی که دارید کمک کنید، ما دیدیم که تا این حد می‌توانیم کمک کنیم. آمریکا سال‌هاست با تزریق پول، اسرائیل نیمه‌جان را سرپا نگه داشته است. ما چرا حزب‌الله را تقویت نکنیم. ما که چریک نیستیم، نظامی نیستیم. حداقل با مالمان حزب‌الله را حمایت می‌کنیم. خانه را هم به حراج گذاشتیم تا با بالاترین قیمت فروخته شود. تا علاوه بر قیمت خودش، ارزش‌افزوده‌ای در کنارش به نفع حزب‌الله بیاید.» می‌پرسیم سخت نبود ۱۲ سال منتظر این خانه بودید و به‌راحتی برای فروش گذاشتید؟ حبیبی باصلابت می‌گوید: «بخشیدن چیزی که سخت به دست می‌آورید، زیباتر است. مادری که ۲۵ سال قدکشیدن فرزندش را می‌بیند، برای ذره‌ذره بزرگ‌شدنش زحمت کشیده است، شب‌بیداری کشیده است، چطور از فرزندش می‌گذرد؟ در مقابل آن مادر، کار ما تعریفی ندارد. خانم خانه‌داری که اجاره‌نشین است و انگشتری که تمام سرمایه‌اش است را می‌دهد، کارش ارزشمندتر از ماست. مبلغ مهم نیست. مهم اخلاص عمل است.»
داستان این زوج جوان جمله‌ای از حضرت علی را برایمان تداعی می‌کند که دنیا را تجارتخانه می‌خواند: «دنیا یک تجارتخانه است و در این تجارتخانه انسان عمر می‌دهد، چیزی باید بگیرد. حیات می‌دهد، چیزی باید بگیرد؛ چیزی که یا بهتر از عمر باشد یا لااقل معادل با عمر باشد.» و تاجر موفق کسی است که از مالش برای‌خدا می‌گذرد. حبیبی این کارشان را رندانه می‌داند و می‌گوید: «ما به‌یقین رسیده‌ایم که هر چه برای‌خدا خرج کنیم خدا به زندگی‌مان برکت می‌دهد. این یک معامله پرسود است. عقل به ما حکم می‌کند، باخدا معامله کنیم. من همیشه برکت معامله باخدا را در زندگی‌ام دیده‌ام. حالا حتی اگر دنیوی به قضیه نگاه کنیم، بهترین کاری که می‌توانست برایمان سودی داشته باشد، همین کار بود. یعنی ما چیزی را از دست نمی‌دهیم بلکه چندبرابرش را به دست می‌آوریم. این شعار نیست. یقینی است که در طول زندگی با همسرم به دست آورده‌ایم. این پرسودترین کار برای ما بود.»

به گذشته‌شان که برمی‌گردیم، بخشیدن این خانه را خیلی دور از سبک زندگی‌شان نمی‌بینیم. هر دو در دانشگاه اراک درس‌خوانده‌اند. مریم ادبیات عرب می‌خواند و علیرضا مهندسی شیمی. در انجمن تشکل اسلامی با هم کار می‌کردند. سال ۸۶ بود که علیرضا در رشته مهندسی شیمی دانشگاه شریف قبول شد و از اراک رفت. از طریق واسطه، مریم را برای ازدواج انتخاب کرد. دو هفته هم طول نکشید که در ایام محرم در حسینیه‌ای که محل کار پدر علیرضا بود، عقد کردند. ۲۶ مهر ۸۷ مراسم ازدواجشان را برگزار کردند ولی به سبک خودشان و با کمترین هزینه. ماشین عروس را از دوستشان قرض گرفتند و خودشان تزیین کردند. فیلم‌برداری را هم خودشان انجام دادند تا هزینه عکاس و فیلم‌بردار ندهند. کارت عروسی‌شان از همه جذاب‌تر بود. به‌جای کارت آماده خودشان کارتی طراحی کردند که برای بقیه آنقدر جالب بود که کارتها را به دیوار خانه‌شان نصب کردند. ولی سنگ تمام این ازدواج آسان، زندگی در خوابگاه دانشجویی بود. ۸ ماه بعد از عقد، واحد مسکونی در خوابگاه متأهلی دانشگاه شریف به آن‌ها تعلق گرفت. یک‌خانه کوچک ۴۵ متری که یک اتاق، یک آشپزخانه و یک بالکن داشت. هر چه بیشتر به زندگی‌شان نگاه می‌کنیم، معنی تجارت پر سود را بیشتر متوجه می‌شویم. این زوج جزو سرمایه‌دارترین زوج‌هایی هستند که به عمرمان دیده‌ایم

.پایان پیام/

 

 

 

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار