مردان و زنانی که با دشواری نان از زمین ستَبر برمیدارند و به دهان میگذارند آنهم زندگی که نامش را فقط میتوان بخورونمیر نهاد. مردان وزنانی که گویا شبانهروز برایشان کمتر از ۲۰ ساعت است چراکه هر چه میدَوند برای لقمهای نان، دستآخر وقت هم کم میآورند اینجا باید با همهچیز بجنگی، بخت و اقبال، زمین و زمان، جبر جغرافیا وگرنه از زمان و زمین عقب هستی. دشت دانیال با سرعت میدود تا زمستان بساطش را پهن کند ...
کالپوش شرقیترین نقطه استان سمنان
کالپوش در شرقیترین بخش استان سمنان و در ۶۰ کیلومتری جاجرم و ۴۰ کیلومتری گالیکش در استانهای خراسان شمالی و گلستان قرار دارد یعنی مردم اینجا مایحتاجشان را نه از شاهرود ۲۲۰ کیلومتری و سمنان ۴۰۰ کیلومتری بلکه از جاجرم و نهایتاً میامی تهیه میکنند و این یعنی دشواری خدمترسانی به این ناحیه نیز برای مسئولان به همان نسبت دوچندان است در ضمن این بخش نیمی از جمعیت ۳۸ هزارنفری میامی را در دل خود جایداده است.
جاده دسترسی به کالپوش چه از سمت کاشی دار و خوشییلاق و چه از سمت میامی و جاجرم آنقدر پر از چاله و دستانداز است که گاهی حتی یک کیلومتر هم بهطور متصل، راه بدون دستانداز وجود ندارد، چون پارچهای که بهاشتباه لای دستگاه برشی گیرکرده و جز تکهپارهای از آن چیزی بیش نمانده است ... این یعنی اگر زنی بخواهد با درد زایمان به سمت شهر حرکت کند حسابش با کرامالکاتبین است.
اینجا اما زیباییهای منحصربهفردی هم دارد تکه از بهشت؛ گویی اینجا دیار قومس کویری و خشک نیست. کالپوش مکانی است که چشمه به کوه، کوه به آبشار و آبشار به جنگل با نخی از نور و رنگ به هم وصل میشود و همه یکسر بر روی زیراندازی از دشت وسیع یکییکی لمیدهاند...
خوشآمد گویی مردم نردین
برای رسیدن به کاروان خدمترسانی کمیته امداد شامل مددرسانها و کارشناسهایی که سه روزی قرار است در منطقه باشند، اولین مقصد نردین استT دیدار سه مددجوی کمیته امداد که با وام توانستهاند برای خود، کاری دستوپا کنند اولینشان پیرمردی است که میگوید نمیدانم چند سال دارم ولی میدانم متولد سال ۱۳۳۳ هستم! با وامی که از کمیته امداد گرفته قصابی بازکرده و یکی دو شقهای هم گوشت گوسفند در مغازه دارد.
حاج قاسم قربانزاده با کلاه گوشیِ نمدیاش که زمستان و تابستان مهمان سرش است، سخن از دشواریهای وام گرفتن و بازپرداختش میگوید و معتقد است: اگر میشد مدتش را از سه سال به شش سال بیشتر کرد و اقساطش را کمتر، بهتر بود ...
دومین مقصد اما کارگاه نجاری است که علی صادقی آن را با شریکش که او هم قربان زاده است، راهاندازی کرده و توانسته با ۲۰ میلیون تومان وامی که از کمیته امداد گرفته، میز برش «ام دی اف» بخرد هرچند هنوز برای سی ان سی و پیویسی مجبور است محصول نهایی را به جاجرم و میامی و شاهرود برساند اما همینکه توانسته کارگاهش را فعال و برای سه نفر شغل ایجاد کند خدا را شاکر است. مردم اینجا دلهای بزرگی دارند، قانع هستند چیزی نمیخواهند فقط باید پای صحبتشان نشست.
سومین مقصد اما کارگاه خیاطی است که یک دختر جوان آن را اداره میکند، شش کارگر دارد و ۱۰ نفر هم برایش در خانه چرخکاری میکنند پیراهندوزان محمدآبادی پیراهن را با آستین و بدون یقه برای آنها میآوردند و این دختران با چرخهایی که از وام کمیته امداد خریدهاند آن را میدوزند و پیراهنی یک هزار و ۱۰۰ تومان دریافت میکنند سهم اینهمه دست و چشم و کمر از یک پیراهن ۶۰ تا ۷۰ هزارتومانی فقط یک هزار و ۱۰۰ تومان است! اما بازهم خدا را شاکرند و با همین همشغل ایجاد کردهاند.
روایت دردناک چشمهای زیبای حسین
حق الخواجه دومین روستا است و روایت پدر علی رسایی کودک هفتسالهای که بیماری پلاکت خون دارد روایتی دردناک در اولین ایستگاه مددرسان های کمیته امداد در روستای حق الخواجه است، خانهای محقر، کوچک، با یک آبگرمکن و تلویزیون عاریتی و گازی که دهیاری برایشان به امانتداده است.
خانواده رسایی دلنوزاان از ما پذیرایی و میزبانی می کنند در خانهای که نهایتاً ۳۰ متر است و هیچچیز جز دو قابلمه و یک جالباسی و دو فرش ندارد، پدر خانه میگوید: همهچیزم را در اسبابکشی و بیماری فرزندم دادم یا اموالم نابود شدند تا تکهتکه آنها را فروختم و خرج بیماری بچه کردم ... سه پسر ۹، هفت و چهارساله درخانهبازی میکنند مادرشان قرار است یک برادر یا خواهر دیگر هم برایشان بیاورد اما همه دنیای این خانه همین یک اتاق است، اتاقی که حتی گچ هم نشده است.
پدر میگوید: خانه ما جز صفا هیچچیز ندارد. برای گذران زندگی آشغالهای روستا را برای دهیاری جمع میکنم و برجی ۲۵۰ تومان حقوق میگیرم از طرف دیگر کارگری هم میکنم اما برجی ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومان قسط میدهم قسط وامهایی که گرفتهام تا خانه بخرم اما خرج بیماری فرزندم شد و فقط بدهیاش برایم ماند.
حسین پسر وسطی خانواده چشمانی به رنگ عسل دارد کمی هم بهروشنی و سبزی میزند آنقدر زیبا است که محو تماشایش شدهایم بدون اینکه معلوم باشد بیماری دشواری دارد، خدا انگار تمام زیباییهایش را در صورت او گنجانده است چشمانش درشت هستند مثل بازیگرهای هالیوودی اما سرنوشتش این است که در حق الخواجه با مرگ و زندگی دستبهگریبان باشد آنهم وقتیکه فقط هفت سال دارد.
حق الخواجه و دردهای بزرگ
حق الخواجه روستایی کوچک است اما دردهای بزرگی در پس درهای خانههایش نهفته است هر دری که گشوده میشود داستانی پشت خود دارد، روایتی از زندگی با فقر، هرکدام به یکشکل و شمایل .... اینجا فقر حکمرانی میکند چون طاعونی میتازد و روزانه انسانها را میبلعد وامدارها بیکار بدهکار شدهاند بیکارها فقیرتر و کارگرها هم به سیل فقرا افزودهشدهاند.
حق الخواجه ازآنجاهایی است که محرومیت از درودیوارش بالا میرود، بچههایش هم حتی روی سنگی صیقلی در مسیر رودخانه فصلی سرسره بازی میکنند اینجا زندگی به بدترین شکل ممکن جریان دارد اما دلهای مردمش بزرگ است هر خانهای از مشکلش میگوید اما تعارف برای لقمهای طعام فراموششان نمیشود.
در این روستا به خانه الهیها هم سری میزنیم پدر و مادری که هر دو بیمار هستند و چهار دختر کوچک و نوجوان و جوان؛ در خانه که نه از کابینت خبری است و نه از آبگرمکن درستوحسابی و حتی حمامی که بتوان بهراحتی در آن خستگی را از تن شست. درب قدیمی خانه سقف حمامی است که حتی آب گرم هم ندارد ... زهرا و آرزو و خواهر و برادرش زندگی سخت را چشیدهاند میدانند با مشکلات باید چه کرد، اما فاطمه هفتساله هنوز نمیداند چی به چیست ...
فقر مردم و جیب پر پول دلالان
فصل مشترک خیلی از این خانوادهها در کنار فقر این است که نمیدانند برای استفاده از تسهیلات کمیته امداد باید چه کنند نمیدانند که این نهاد برای درمان و تحصیل و سفر و اشتغال و دهها مورد دیگر تسهیلات پرداخت میکند، عجیب اینجاست که وقتی با طرحهای کمیته امداد آشنا میشوند گویی روایت و داستانی جالب شنیدهاند! مددکاران کمیته امداد وقتی سخن میرانند بهگونهای به دهانشان چشم میدوزند که گویا مثنوی هفتادمن میخوانند، دستآخر هم میگویند نمیشود! فقط گویا بر دوششان نشسته و سنگینی میکند حتی میترسند سراغ وام را بگیرند چون در نهایت میشوند فقیر بدهکار ...
اما یکفصل مشترک دیگر هم اینجا هست آنهم اینکه مردم این منطقه گویا محروم نگهداشته شدهاند اینجا هم آب هست و هم امکان کار اما هرگز دولت حمایتی صورت نداده تا مردم بتوانند یک زنجیره تولید و کار را ایجاد کنند برای همین است که بهترین عدس و مرغوبترین آن را اینجا کشت میکنند اما آن را تناژی میفروشند درحالیکه یک کارگاه فراوری میتواند همشغل ایجاد کند و هم ارزشافزوده آن را دهها برابر؛
اینجا دلالان جیبهایشان پر پول است ... پیراهنهایی که زنان کالپوش در خانه میدوزند هیچکدام یقه ندارد یعنی آستینها اینجا به بدنه دوخته میشوند و یقه درجایی دیگر تا خود نتوانند پیراهنها را بفروشند و همیشه محتاج یک نفر باشند که برایش پارچه بیاورد و نیم پیراهنها را تحویل بگیرد و دانهای هزار تومان به آنها پول بدهد تا ماهی ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشند ... اینجا مردم دلهای بزرگی دارند و خیلیها دارند از کنار این دلهای بزرگ به نان و نوایی میرسند اما مردم در همان فقری که هستند، هستند.
پرداخت مستمری به مددجویان
رئیس کمیته امداد شهرستان میامی در این سفر همراه کاروان خدمترسانی است، وی به خبرنگار مهر میگوید: تعداد خانوار تحت پوشش این نهاد در کالپوش یک هزار و ۲۰۱ خانوار با دو هزار و ۶۰۱ مددجو هستند که قسمت اعظمی از نزدیک به سه هزار مددجوی کل شهرستان را شامل میشوند از سوی دیگر تعداد خانوادههایی که کمکهزینه معیشت دریافت میکنند در بخش کالپوش ۷۸۷ نفر است.
محمدمهدی اصغری بابیان اینکه در ششماهه نخست سال جاری در کالپوش ۱۱ میلیارد و ۹۷۷ میلیون ریال کمکهزینه معیشت پرداختشده است، ابراز میکند: کل کمکهزینه معاش پرداختی در شهرستان میامی ۲۳ میلیارد ریال است که تقریباً نیمی از آن فقط صرف کالپوش میشود از سوی دیگر در این بخش ۷۵۵ سالمند مستمریبگیر، ۴۹۳۵خانوار مستمریبگیر سرپرست زن وجود دارد.
اردوی جهادی در ۳ سطح برگزار میشود
رئیس کمیته امداد میامی بیان میکند: امروز شاهد برگزاری اردوی جهادی ارتقای سطح کیفی مددجویان بخش کالپوش شامل روستاهای حسینآباد، نردین، نراب، حق الخواجه و ... هستیم که نگاه ویژه به این مناطق، ترسیم وضعیت منطقه، مستندسازی بهمنظور توسعه منطقه و توانمندسازی مددجویان، بررسی بیماریها و مورد خاص، اتخاذ رویکرد بومیسازی اشتغال و ... در این طرح دنبال میشود.
اصغری میافزاید: افزایش سطح آگاهیهای خانوادهها نسبت به طرحهای کمیته امداد، تسهیلات و حتی مسائل بهداشتی و درمانی و ... در کنار مسائلی چون آسیبشناسی، ایجاد بانک اطلاعاتی خانوار دارای مشکل، بررسی خدمات ارائهشده توسط کمیته امداد در راستای بهبود زندگی مستمریبگیران و ... در این طرح لحاظ میشود.
وی میگوید: این طرح در سه حوزه انجام میشود که نخستین آنها بررسی میدانی شامل موارد مذکور است دومین مورد جلسه نهایی پسازاین بررسیها در سطح شهرستان و استان خواهد بود و سطح سوم نیز سیاستگذاری و تصمیمگیری با حضور مدیران استانی و کشوری است.
فرصتی دست میدهد تا با مردم همصحبتی کنیم همه از مشکل بیکاری در بخش کالپوش و بهخصوص نردین سخن میرانند بهخصوص از وقتیکه ۱۷ چاه در این بخش و بهطور مشخص ۹ چاه در نردین توسط دولت پلمپ شده است و بسیاری معتقد هستند که این امر به بیکاری دامن زده است.
وقتی قدرتی برای تسویه وام وجود ندارد
یکی از اهالی کالپوش بابیان اینکه متأسفانه رانش زمین و زمینلرزه سالهای قبل مشکلات عدیدهای را برای مرم نردین و حسینآباد و ... فراهم کرده میگوید: هنوز خیلیها پول وامهایی که از خسارات زلزله سالهای قبل بدهکار هستند را تسویه نکردهاند چراکه اینجا کاری نیست که انجام دهند شما در هر خانهای که روید حداقل یک تا سه نفر بیکار خواهید دید که نانخور پدرشان هستند.
این مرد میانسال که خود را سید مینامد، میافزاید: یکی از مشکلات ما این است که نمیتوانیم وام اشتغالزایی بگیریم وگرنه من مکانی را برای نگهداری گوسفندانم آماده کردهام و باسلیقهای زیبا آن را مهیا هم کردهام اما بانک میگوید که سه ضامن معتبر کارمند بیاور! مگر در کل روستای نردین چند کارمند وجود دارد که ضامن افرادی همچون من بشوند از سوی دیگر اصلاً کارمند از کجا پیدا کنیم!
این در حالی است که من میتوانم زمین ۱۰۰ میلیون تومانی خودم را برای وثیقه وام ۵۰ میلیون تومانی بگذارم اما نمیکنند درصورتیکه به من وام بدهند من قادر به نگهداری ۳۰۰ میش و بره هستم و میتوانم شغل هم برای چوپانم ایجاد کنم اما ...
پروندهتان گمشده است
دیگری هم میگوید: سال ۸۶ بنیاد مسکن از مردم ۲۰۰ هزار تومان گرفت و به آنها زمینی اختصاص داد، امسال همان زمینها که آن روزبه مردم بجای سند برگه واگذاری دادند را دوباره میخواهند به مردم بفروشند آنهم به قیمت روز! درحالیکه یکبار مردم پول این زمینها را در نردین دادهاند، این کجای انصاف است که مردم برای یک زمین دو بار پول بدهند.
این نردینی که سابقه حضور در جبهه هم دارد اما میگوید هر وقت برای جبههای مراجعه کردیم گفتند پروندهتان گمشده است، میگوید: خیلیها مراجعه کردهاند که حتی جانباز هستند اما یا از ابتدا اقدام نکردهاند و یا اگر خوششانس بودهاند و مدارکی آوردهاند در اینجا پروندههایشان گمشده است.
مشکلات فراوان و بیکاری معضل اصلی است، دیگر اهل کالپوش نیز بیکاری و دستمزد کم را مهمترین مشکلات منطقه میداند و میگوید: در شرکت راهداری ۱۵ سال راننده گریدر بودم اما کسی را با پارتیبازی آوردند بجای من تا من امروز با تخصص و تجربهای که دارم جلوی ماشینها پرچم بچرخانم تا سرعتشان را کم کنند مگر با پرچم چر خواندن چقدر درآمد میتوانم داشته باشم چطور زندگیام را بگذرانم.
روایت بیکاری و خام فروشی تا فقر در روستاهای میامی
روستاهای این منطقه مشکلات عدیده دارند اما بیکاری و عدم رسیدگی به آنان دو معضل مشترک است امروز کمیته امداد با اقدامی جهادی دستبهکار بزرگی زد طرحهایی چون محسنین در قالب ایتام و کمک به کودکان و همچنین تسهیلات اشتغالزایی سبب شده تا امید در دلهای مردم زنده شود از سوی دیگر طرحهایی چون شفا ویژه افرادی که بیماری صعبالعلاج دارند ازجمله مسائلی است که توانسته تا حدی مشکلات مردم را رفع کند.
از سوی دیگر نباید این موضوع را هم نادیده گرفت که درهرصورت اینها وام هستند و باید توسط مردم فقیر برگردانده شوند همچنین در طرحهای درمانی ابتدا مردم باید از جیب خرج کنند سپس با عودت فاکتور، پول آنرا از کمیته امداد بگیرند که در این زمینه نیز مردم نیازمند استمداد هستند.
امروز در حالی مدجویان کمیته امداد در کالپوش هستند که رانش زمین، بیکاری، خام فروشی، عدم سیاستهای درست در جذب گردشگری، محروم نگه داشتن منطقه و دهها عامل دیگر سبب شده تا کالپوش یکی از محروم ترین نقاط استان سمنان باشد آنقدر محروم که تا با چشم خود نبینی باورت نمیشود، داستان بچههایی را که روی صخرهها بهجای پارکها سرسرهبازی میکنند و همدم روزهای تابستانشان یک چوب است و یک تایر پنچر و خالی دوچرخه ...
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده