به گزارش کلاله خبر، خسرو معتضد مورخ تاریخ معاصر در گفت و گو با شبکه اطلاع رسانی راه دانا درباره علت فرمان کشف حجاب توسط رضاشاه گفت: اصل 17 دی برای این بود که رضاشاه ترکیه رفت و دید تمام پرستارهای ارتش زن هستند، در بیمارستان ها پرستارهای خانم دارند کمک میکنند. تحت تاثیر این قضیه قرار گرفت.
وی درباره نگاهش به پهلوی اول اظهار کرد: من کسی هستم که الان کتابهایم درباره رضاشاه مورد بغض و کینه خارج نشینان است. می گویند آقای معتضد تاریخ را تحریف می کند. من هرچه می گویم از قول اطرافیان رضاشاه است و از خودم چیزی نمی گویم.
معتضد درباره حضور زنان و وابستگی ها انها به حجاب هم گفت: زمانی که انگلیس ها آمدند ایران را گرفتند، همین زنها با همین حجاب رفتند خیابان استامبول شعار دادند و کسی هم نمی توانست متعرض شان بشود.
این مورخ معاصر درباره اجزاء حجاب زنان ایرانی اظهار کرد: روبند مربوط به دوره تیموریان است. ابتدا که مغول ها ایران آمدند، زنان شان تحت تاثیر ایرانی ها قرار گرفتند.
وی درباره هویت حجاب ایرانی از زمان هخامنشیان گفت: از زمان هخامنشی ها نگاه کنید تصویری از زن در تخت جمشید نمی بینید. برای اینکه غیرت داشتند. زنها همان زمان هم موهایشان را با پارچه ای می پوشاندند.
معتضد برجسته ترین ویژگی زن ایران را محجوب بودن عنوان کرد و اظهارکرد: زن ایرانی محجوب است، غیر زن ترکیه ای است. با اینکه ترکیه تجربه دولت عثمانی را دارد و مسلمان هم هستند اما الان زنها برهنه می شوند، تن شان را هم خالکوبی می کنند ولی در کشورمان اگر زنی این کار را بکند به چشم تحقیر به او نگاه می کنند. خالکوبی در ایران برای لات ها و چاقو کش ها بوده است.
وی درباره جایگاه و شان زن در دوران پهلوی اظهارکرد: سال 50 همراه هیئتی از طرف دولت به محله بدنام رفتیم. دیدیم تمام این زن ها زیر کلاس دوم ابتدایی سواد دارند. اینها یکی سری زنهای طبقات فقیر و بدبخت بودند که راننده ها اینها را از روستاها فریب می دادند و میآورند اینجا می فروختند.
مجری برنامه تاریخ معاصر درباره واکنش مردم به فرمان کشف حجاب گفت: مردم بیشتر سر مسئله کلاه فرنگی عصبانی بودند. مردم فکر میکردند این برنامه ای برای فرنگی کردن ایرانی ها و بابی شدن آنها است و این احساسات در میان مردم بود. اولین مقاومت در مقابل کلاه شاپو در مشهد و مسجد گوهرشاد است. رضاشاه فکر میکرد اگر کلاه مردم را عوض کند، فکر مردم هم عوض می شود. رضاشاه هم ساده لوحانه فکر می کرد.
وی در یا تعریض به زیباکلام که قهرمان خود را رضاشاه می داند اظهار کرد: من چند هفته پیش با زیباکلام در حوزه هنری مناظره داشتم و طرفداری وی از رضاخان را الکی است. آنجا زیباکلام گفت که من یک کتاب درباره رضاشاه نوشتم که اجازه چاپ ندادند. گفتم کتابت را بخوان. چند صفحه که خواند گفتم همه اش تکراری است و حرف تازه ای برای گفتن نداشت. چند منبع از دیپلمات های ژاپنی، روس و سوئدی معرفی کردم گفت هیچکدام را ندیده ام. گفتم تو با این ضعف اطلاعاتی چطور جرات می کنی درباره رضاشاه کتاب بنویسی.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده