چندین ساعت در گودل پنهان شدیم؛ اما همرزم تاب تشنگی نداشت/ اسیر ۱۲ ساله بر روی عکس صدام تصاویر حیوانات کشید!

1403-09-05 08:09:32
0
50

با پاتک دشمن من و دو نفر از همرزمانم در گودالی پنهان شدیم و حدودا ساعت ۱۴ بود که یکی از همرزمانم دیگر تاب تشنگی را تحمل نکرد و با خارج شدنش از گودال، همه اسیر شدیم.

محمد محسن سرایلو آزاده کلاله ای از ماجرای اعزام خود به جبهه گفت و افزود: در زمان جنگ سرباز ارتش بودم و برای اینکه به عنوان یک بسیجی به جبهه اعزام شوم، تلاش های زیادی کردم ولی مخالفت های شدیدی وجود داشت و نتوانستم از این کانال اعزام شوم.

در این شرایط به فرماندهان تاکید کردم که اگر من را به جبهه اعزام نکنند از سربازی متواری خواهم شد و یکی از دلایل مخالفت فرماندهان متاهل بودن و داشتن دو فرزند من بود.

وی ادامه داد: با هر شرایطی بود، به جبهه اعزام شدم ولی باز هم مخالفت ها به دلایل یاد شده وجود داشت بالاخره اعزام شدم.

این آزاده تصریح کرد: ما در ابتدای امر بیشترین زمان را در طلائیه به سر بردیم و در عملیاتی که عراقی ها با منافقین طرح ریزی کرده بودند، در عملیات مرصاد اسیر شدیم.

وی از نحوه اسیر شدن خود گفت: پس از پاتک عراقی ها، چون ما اسلحه و مهمات زیادی در کوشک نداشتیم تا ساعاتی توانستیم در مقابل آنها مقاومت کنیم تا اینکه حدودا در ساعات 3 شب عراقی ها بر منطقه یاد شده مسلط شدند و فرمانده ما در ساعات 6 صبح اسیر شد و باید گفت که گروهی 200 نفره از نیروهای سپاه سیستان و بلوچستان برای پشتیبانی ما اعزام شده بودند که متاسفانه در بین مسیر برخی اسیر، و برخی شهید شدند.

ما سه نفر بودیم که یکی از این افراد بچه کلاله بود و در تلاش بودیم خود را از دید دشمن پنهان کنیم و در همین راستا در گودالی مخفی شدیم و تا ساعت 2 بعدظهر با وجود تشنگی شدید، در این گودال تحمل کردیم تا اینکه یکی از رزمندگان تاب تشنگی را نداشت و برای تهیه آب از گودال خارج شد و پس از اسیر شدن، محل اختفای ما نیز لو رفت و اسیر شدیم.

بعد از اسارت زخمی ها و اسرا به بصره انتقال یافتند، حدود سه روز در بصره بودیم و شکنجه های وحشتناک عراقی ها را تحمل کردیم تا اینکه به نهروان انتقال یافتیم که یک بازداشتگاه کثیف و غیر قابل تحمل بود و در هر بازداشتگاه حدود 500 اسیر وجود داشت که حتی جایی برای استراحت و خواب نیز وجود نداشت.

سرایلو یاداور شد: 9 ماه از دوران اسارت را در نهروان به سر بردیم که حتی تهیه آب آشامیدنی نیز در این اسارتگاه میسر نبود و با شلنگ ها بصورت آبپاش بر روی ما آب می پاشیدند تا از این طریق هم آب بخوریم و هم حمام کنیم.

sarailoo 2

اما هدف این آبپاشی مهیا کردن زمینه های تنبیه بدنی ما بود و در حال استحمام نیز با شلاق های مختلف مورد ضرب و شتم عراقی ها قرار می گرفتیم.

وی ادامه داد: گاهی از اوقات برای ضرب و شتم اسرا از روش های مختلف استفاده می کردند و در یکی از این اقدامات یکی از اسرای رفسنجان با نبشی مورد ضرب و شتم قرار گرفت که از ناحیه کتف شدیدا آسیب دید و مدتی طولانی را با کتف زخمی و آسیب دیده سپری کرد و برای درمان نیز، دارویی وجود نداشت.

آزاده کلاله ای اظهار داشت: بنظرم یکی از اسرای کرمانی به شدت از ناحیه کمرآسیب دید که حدود 3 یا 6 ماه در بیمارستان سپری کرد و بالاخره پس از طی دروان درمان سالم از بستر بلند شد.

بعد از نهروان به بعقوبه انتقال یافتیم و 21 ماه در اسارتگاه بعقوبه بودم و حدود 570 نفر در یک بازداشتگاه اسکان داده شدیم.

وی اذعان داشت: شرایط در این اسارتگاه به خاطر مفقود الاثر بودن ما سخت تر شد و این به دلیل تاکیدات عراقی های بازداشتگاه نهراوان بود.

سرایلو ادامه داد: یکی از اسرای 12 ساله از سیستان و بلوچستان با پیدا کردن عکس صدام در پشت عکس صدام تصاویر گاو، الاغ و... کشیده بود و با اطلاع عراقی ها از این موضوع تمامی اسرا را در محوطه بصورت نشسته به صف کردند و شروع به کتک زدن اسرا برای پیدا کردن عامل این اقدام شد تا اینکه این اسیر 12 ساله، خود به اقدامش اذعان کرد و نزدیک به 20 نفر از عراقی بر سر این اسیر ریختند و با هر وسیله ای که می شد، وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند ولی از وی صدایی بلند نشد تا اینکه اسرا با گفتن الله اکبر باعث ترس عراقی ها شدند و این اقدام اسرا باعث نجات جان این اسیر شد.

در پی این اقدام 70 نفر از اسرا را به مکانی دیگر بردند و مورد شکنجه قرار دادند که با از خودگذشتگی یکی از اسرا که با تیغ اقدام به ایجاد خراش بر روی سینه خود کرد، خون بیرون امده از بدن این اسیر باعث ترس عراقی ها شد که در پی آن 70 نفر اسیر یاد شده به اسرای دیگر پیوستند.

چون ما مفقودالاثر بودیم، این دال بر این شد که ما در آخرین مرحله برگشت آزادگان در سال 69 قرار گرفیتم و آزادی ما نیز با مشکلات زیادی همراه بود که وصف آن در این متن نمی گنجد و تنها می توان گفت اینجانب الان با یک ترکش در سر، به زندگی خود در کلاله زندگی می کنم.

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار