من عاشق اعدام هستم/ اگر 50 نفر هم می‌مردند خواست خدا بود!

1403-09-04 06:09:10
0
84
من عاشق اعدام هستم/ اگر 50 نفر هم می‌مردند خواست خدا بود!
<p style="text-align: justify;"><span style="font-size: 8pt; font-family: tahoma, arial, helvetica, sans-serif;">قاتل 3 مأمور نیروی انتظامی با بیان اینکه من عاشق اعدام هستم، گفت: اگر 50 نفر هم در این حادثه می&zwnj;مردند، خواست خدا بوده است.</span></p>

به گزارش کلاله خبر به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، سومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده محمد ثلاث قاتل 3 مأمور نیروی انتظامی در خیابان پاسداران امروز(یکشنبه) در شعبه‌ 9 دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدی کشکولی برگزار شد.

در ابتدای جلسه قاضی اظهار کرد: به دلیل اینکه وکیل تعیینی‌ در مرحله‌ اخذ آخرین دفاعیات‌ در دادگاه حضور نداشت، یکبار دیگر متهم در این جلسه تفهیم اتهام می‌شود.

یزدان فلاح‌زاده نماینده حقوقی ناجا و وکیل مدافع اولیای دم شهدا در دادگاه گفت: از قاضی درخواست دارم اجازه دهد وسایل، ادوات و سلاح‌هایی که در صحنه حادثه پیدا شده را به دادگاه بیاورند.

فلاح‌زاده تصریح کرد: محمد ثلاث جان 4 نفر از جوانان ما را گرفته است، در صورتی که مأموران نیروی انتظامی می‌توانستند از سلاح استفاده کنند و غائله‌ را در عرض چند دقیقه خاتمه دهند که در این صورت به اغتشاشگران‌ و مردم عادی خسارت زیادی وارد می‌شد.

وی ادامه داد: محمد ثلاث‌ خود را به گروه خاصی نسبت می‌دهد، در صورتی که این گروه از کار ثلاث ابراز انزجار کرده‌اند و برای وی درخواست اشد مجازات دارند.

نماینده حقوقی ناجا ادامه داد: شورشیان‌ باعث شهادت 4 تن از جوانان ما از جمله گروهان‌ یکم رضا امامی21 ساله، گروهان یکم محمد بایرامی 22 ساله، سرباز وظیفه رضا مرادی علیدادی 19 ساله و بسیجی محمدحسین حدادیان 21 ساله شدند.

در ادامه دادگاه قاضی از محمد ثلاث‌ خواست تا در جایگاه قرار گیرد و از خود دفاع کند.

قاضی خطاب به ثلاث گفت: با توجه به ماده 193 و 194 قانون آیین دادرسی کیفری و کیفرخواست صادر شده از ناحیه دادسرای امور جنایی عمومی و انقلاب تهران و شکایات اولیای دم برای شما درخواست قصاص شده است.

قاضی کشکولی ادامه داد: شما دارای 8 فقره سابقه و با توجه به معاینه روانپزشکی در تاریخ 2 اسفند 96 از سلامت روانی برخوردار هستید‌. پزشکی قانونی اعلام کرده شهید بایرامی به علت خرد شدگی‌ سر به دلیل برخورد با اتوبوس شما و 2 شهید دیگر ناجا به دلیل صدمات متعدد و برخورد با جسم سخت به شهادت رسیده‌اند. آیا این اتهامات را قبول دارید؟

محمد ثلاث در دفاع از خود گفت: خیر.

وی افزود: من ثلاث هستم و دوستدار فقرا‌، عین‌ بلا هستم و از بلا نمی‌ترسم‌.

متهم گفت: ما 15 روز بود که درب‌ پاسگاه پاسداران برای آزادی بزرگمان نعمت‌الله ریاحی اتراق‌ کرده بودیم که یگان ویژه آنجا آمدند و ما را زدند.

ثلاث‌ گفت: مأموران نیروی انتظامی به سر من زدند و سرم 17 بخیه خورد، بعد از آن سوار پراید شدم و به خیابان گلستان هفتم رفتم و سوار اتوبوس شدم.

متهم در دفاع از خود ادامه داد: 15 روز بود که در خیابان گلستان هفتم اتراق‌ کرده بودیم؛ حدود 1000 نفر بودیم که بزرگمان از ما خواست که آنجا را ترک کنیم، خیلی‌ها رفتند و فقط چند نفر مانده بودیم که ما هم قرار بود برویم.

ثلاث افزود: بعد از اینکه در خیابان گلستان هفتم از پراید پیاده شدم، سوار اتوبوس شدم و به سمت پادگان رفتم. اول با سرعت پایین حرکت کردم؛ من یک کلمه در پاسگاه گفتم که عمدی به مأموران نزدم، اما مأموران نیروی انتظامی من را کتک زدند و دستم‌ را شکستند.

وی ادامه داد: من قصد کشتن مأموران را نداشتم، چون چند بار چراغ و بوق زدم. روی اتوبوس بوق‌ گاوی نصب شده بود، چند بار بوق زدم که مأموران کنار بروند.

متهم گفت: نیروی انتظامی می‌گوید مأموران خود را آموزش داده، این چه آموزشی است که وقتی به مردم می‌رسند آن‌ها را می‌زنند، اکنون هم از خدا برای بازماندگان صبر و برای خودم بخشش می‌خواهم، خودم هم ناراحت هستم. من نمی‌توانم حتی سر یک گنجشک‌ را ببرم.

ثلاث‌ ادامه داد: من عاشق اعدام هستم. زمانی که 24 ساله بودم به حرم امام رضا(ع) رفتم و آنجا به پسرم گفتم من از امام رضا(ع) 50 سال عمر می‌خواهم. اکنون هم 50 ساله هستم و می‌خواهم اعدام شوم.

ما را از سر بریده می‌ترسانند

گر از سر بریده می‌ترسیدیم

در محضر عاشقان نمی‌خندیدیم

ثلاث‌ گفت: وجدانم راحت است. اگر 50 نفر هم در این حادثه می‌مردند، خواست خدا بوده است و دیگر حرفی برای گفتن ندارم.

قاضی از ثلاث‌ پرسید: شما گفتید دوست دارید اعدام شوید، چرا؟

ثلاث پاسخ داد: به خاطر اینکه از نیروی انتظامی سیر شده‌ام. آن‌ها در تمام زندگی ما هستند. من زمانی که سوار اتوبوس بودم، هیچ کسی را جلوی خودم ندیدم‌.

قاضی گفت: چرا در مدت این 15 روز اتوبوس را حرکت ندادید و آن روز اقدام به رانندگی کردید.

ثلاث گفت: می‌خواستم به مأموران بگویم که داخل اتوبوس کسی نیست و ما سلاحی نداریم و باید از روی جنازه من رد شوید تا به بزرگمان برسید‌.

قاضی از ثلاث پرسید: شما روز اول دادگاه گفتید چون عصبانی بودید به سمت مأموران هجوم بردید.

ثلاث گفت: من چون می‌خواستم اعدام شوم این را گفتم، مأموران تمام بدنم را خرد کرده بودند و می‌خواستم بمیرم؛ شکایت نیروی انتظامی را باید به چه کسی ببرند؟ من را می‌زدند بهتر است که اعدام شوم. دوست دارم بروم و این زندگی را نمی‌خواهم، اما وکیلم گفت که در دادگاه حقیقت را بگویم.

قاضی کشکولی از متهم پرسید: شما بعد از برخورد به خودروهای جلویی باز هم ترمز را فشار می‌دادید‌، چرا؟

ثلاث پاسخ داد: چون استرس داشتم و می‌ترسیدم مأموران دوباره وارد اتوبوس شوند و من را بزنند. چشمان من ضعیف است و اکنون 2 متری خود را هم نمی‌بینم.

قاضی گفت: این اولین بار است که می‌گویید چشمانتان ضعیف است، ثلاث‌ گفت راست می‌گویم. من را به پزشکی قانونی ببرید و آزمایش کنید، اکنون هم شما را به خدا می‌سپارم.

در ادامه دادگاه قاضی دستور داد ادوات و سلاح‌هایی که در صحنه جرم کشف شده بودند را به دادگاه بیاورند سلاح‌هایی از جمله شمشیر، قمه، چوب با اجازه قاضی وارد دادگاه شد.

در ادامه جلسه‌ قاضی از چند مأمور نیروی انتظامی‌ که در صحنه حادثه‌ حضور داشتند خواست تا در جایگاه قرار بگیرند و به عنوان شاهد صحبت کنند.

گروهان یکم محمدحسین‌ زارعی‌ در بیان حوادث روز حادثه گفت: قبل از اینکه ما به خیابان برسیم‌ اغتشاشگران‌ با کوکتل‌ مولوتف به قصد کشت به ما حمله کردند، 40 تا 50 نفر بودند و ما هیچ سلاحی نداشتیم‌، وقتی که اتوبوس از من عبور کرد به شهید رضا امامی رسید‌ و سر او را له کرد و بعد به سمت شهید بایرامی حرکت کرد و از روی او نیز عبور کرد زمانی که به خیابان اصلی رسید به علت وجود ترافیک متوقف شد.

این مأمور نیروی انتظامی گفت: حتی بچه‌های امنیت هم سلاح نداشتند من راننده را به چشم خود دیدم، همین آقای ثلاث‌ بود البته ابتدا فکر می‌کردم این اتوبوس متعلق‌ به یگان ویژه است که نیروی کمکی آورده است.

در ادامه گروهان یکم ابوالفضل علیزاده‌ نیز به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: 30 بهمن 96 مأموریتی را در کلانتری 102 پاسداران به ما اعلام کردند.

وی افزود: ما همه با موتور اغتشاشگران را پراکنده کردیم و آنها به خیابان گلستان هفتم رفتند، ما هم دنبال آنها آنجا رفتیم، اتوبوس به سمت ما آمد ابتدا سرعتش‌ کم و یک مرتبه سرعتش‌ را زیاد کرد و با چرخ‌ عقب از روی شهید بایرامی عبور کرد.

این مأمور نیروی انتظامی گفت: زمانی که به شهدا رسیدم آنها را نشناختم که چه کسانی هستند چون سرشان متلاشی شده بود و چهره‌شان مشخص نبود ما حتی سپر هم برای دفاع نداشتیم.

وی گفت: یک پراید هم در کوچه وجود داشت که نور بالا به چشم ما انداخته‌ بود تا جلو خود را را نبینیم، یکی از بچه‌ها گاز اشک‌آور داخل اتوبوس انداخت تا متوقف شود.

در ادامه قاضی از محمد ثلاث خواست تا برای دفاع مجدد در جایگاه قرار بگیرد.

قاضی از وی پرسید اتوبوس را چه کسی به محل حادثه آورده بود؟ ثلاث گفت نمی‌دانم من حتی صاحب ماشین را نمی‌شناسم فقط سوئیچ‌ را روی آن گذاشته بودند و به من که رانندگی بلد بودم سپرده بودند، هر چند روز یکبار آن را روشن کنم تا باتری‌ ماشین خالی نشود من حتی صندلی‌های اتوبوس را باز کرده‌ام که زمانی که صاحب اتوبوس فهمید شاکی شد.

ثلاث ادامه داد: روی اتوبوس هم به نشانه صلح و دوستی نقاشی کشیدم تا مردم و همسایه‌ها ناراحت نشوند که آنها را هم به درخواست صاحب ماشین شستم‌.

قاضی خطاب به ثلاث گفت: آیا شما جنبه دوم کیفرخواست‌ یعنی اخلال در نظم عمومی را قبول دارید؟ ثلاث گفت قبول ندارم ما یک ساعت درب کلانتری اتراق‌ کرده بودیم و شعار الله اکبر می‌دادیم این که نظم جامعه را به هم نمی‌زند؛ تخریبی هم نداشتیم حادثه‌ یک دفعه‌ای اتفاق می‌افتد.

قاضی گفت: شما قبول دارید که 3 نفر از مأموران نیروی انتظامی را به قتل رسانده‌اید؟ ثلاث پاسخ داد اگر همین الان من را به کلانتری ببرید می‌گویم 50 نفر را کشته‌ام حتی می‌گویم پدرم‌ را هم کشته‌ام چون از کلانتری می‌ترسم.

قاضی پرسید شما بنا به اعترافات خود گفته‌اید 15 سال پیش همسر خود را طلاق داده‌اید و از بروجرد به تهران آمده‌اید و روی اتوبوس‌ کار می‌کردید و روزی 90 هزار تومان درآمد داشتید و راننده حرفه‌ای بودید‌ پس چگونه می‌گویید در روز حادثه نتوانستید‌ اتوبوس را کنترل کنید.

ثلاث پاسخ داد: من در طول یک سال گذشته فقط 2 روز کار کردم چون دستم شکسته‌ بود، قاضی گفت یک سری چوب، ادوات و سلاح‌های سرد در ماشین شما کشف شده آیا آنهارا دیده بودید؟ ثلاث گفت من آنها را ندیده‌ بودم شاید یک جوان نادان زمانی که قرار بود آقای تابنده را بیاورند در ماشین گذاشته بود.

قاضی گفت: این پرونده از لحاظ قضایی کامل‌ترین پرونده است و با دقت و سرعت و طبق اصول و موازین قضایی کشور و جهانی روی آن تحقیق شده و بیشتر هم به نفع متهم است، با این شرایط از اولیای دم درخواست دارم از حق خود برای قصاص بگذرند.

قاضی خطاب به متهم گفت: آقای ثلاث‌ اولیای دم اعتقاد دارند که شما منجر به قتل شده‌اید و تقاضای قصاص شما را دارند.

ثلاث گفت: خدا بهتر می‌داند شما من را هم اعدام کنید افتخار می‌کنم.

قاضی پاسخ داد: قصاص یک امر خصوصی است و اولیای دم هم درخواست آن را دارند اما باز هم از آنها می‌خواهم که از قصاص خود بگذرند.

متهم پاسخ داد: اگر من را هم اعدام کنند ناراحت نمی‌شوم اگر عفو هم کنند خوشحال نمی‌شوم من برای حقوق بشر و آزادی برادر دینی خود این کار را کردم چون اعتقاد دارم که به او تهمت زدند و می‌گویند پراید دزدیده ،در صورتیکه او 3 هکتار زمین در شهرستان دارد. من 3 نفر را نکشتم چون کسی را ندیدم اگر 50 نفر هم زیر اتوبوس می‌رفتند خواست خدا بوده و نظمی هم بر هم زده نشده است.

در ادامه سعید اشرف‌زاده وکیل مدافع محمد ثلاث در دفاع از موکلش‌ گفت: در رسیدگی به پرونده باید‌ عواملی از جمله ضعف‌، بیماری‌، شکستگی‌ دست متهم، بررسی‌ سوابق فکری و اندیشه‌ او قبل از وقوع حادثه‌ بررسی شود.

وی گفت: همچنین باید در مورد اخلاق و خصوصیات او از دوستان و هم مسلکانش‌ که با وی قبل از حادثه آشنا بودند پرسش شود.

وکیل مدافع متهم گفت: محمد ثلاث در روز حادثه‌ بوق و چراغ زده و باید این موضوع توسط کارشناس و فیلم‌های موجود بررسی شود.

اشرف‌زاده ادامه داد: باید به جنبه عمومی جرم بیشتر توجه شود در صورتی که در کیفرخواست‌ به جنبه خصوصی جرم توجه شده است، اگر جنبه عمومی جرم را در نظر بگیریم و برای متهم اشد مجازات را در نظر داشته باشیم، در این صورت دیه به خانواده شهدا تعلق می‌گیرد که از سوی متهم و یا بیت‌المال قابل پرداخت است همه شواهد نشان می‌دهد که ثلاث هیچ دشمنی با شهدا نداشته و از قبل آنها را نمی‌شناخته است.

وی گفت: به جنبه‌ عمومی جرم توجه کنید متهم باید به خانواده شهدا دیه پرداخت کند.

در ادامه قاضی گفت: در این پرونده به جنبه خصوصی جرم بیشتر توجه شده و خانواده شهدا تقاضای قصاص دارند در اینجا ختم رسیدگی به پرونده را اعلام و حکم ظرف مهلت قانونی صادر می‌شود.

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار