وقتی گرگ های خاکستری در سال 1995 به اکوسیستم یلواستون (اولین پارک ملی دنیا) معرفی شدند، در آن زمان تنها یک کولون سگ آبی در پارک وجود داشت. امروز در پارک ملی یلواستون 9 کولونی سگ آبی زندگی می کنند و پیش بینی می شود تعداد آنها بیشتر شود که در واقع تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم آوردن گرگ ها به این منطقه می باشد، تاثیراتی که همچنان بیولوژیست های حیات وحش را مبهوت کرده است.
برای پاسخ به این سوال باید تا دهه ی 30 میلادی به عقب بازگردیم، وقتی که تمامی گرگ های یلواستون کشته شدند. با وجودیکه گوزن های یلواستون همچنان توسط خرس های سیاه و گریزلی، یوزپلنگ و سگ های صحرایی شکار می شدند اما نبود گرگ ها فشار زیادی را از روی گوزن ها کم کرد. در نتیجه، جمعیت گوزن ها به طرز چشمگیری افزایش یافت. در اینجا بود که دو اتفاق شکل گرفت: اول اینکه جمعیت زیاد گوزن ها محدوده های ظرفیتی یلواستون را تحت فشار قرار دادند و دوم اینکه آنها در فصل زمستان آنقدر که باید جابجا نمی شدند و از گیاهان جوان بید، صنوبر و گیاه پنبه ای تغذیه می کردند. این مسئله برای سگ های آبی موقعیت بغرنجی ایجاد می کرد چرا که آنان برای زنده ماندن در زمستان به گیاه بید نیاز داشتند.
بیدهای سالم تری در یلواستون پدیدار شدند!
در سال 1968، وقتی که جمعیت گوزن ها یک سوم حالت فعلی بود، بیدهای قرار گرفته در راستای رودخانه در شرایط بسیار اسفناکی بودند. امروز با اینکه جمعیت گوزن ها سه برابر است، اما بیدها پابرجاتر و استوارتر هستند. اما چرا؟ زیرا فشار گرگ ها به عنوان شکارچی، گوزن ها را در حال حرکت نگه می دارد و به همین دلیل آنها مجال نمی یابند که از قصد به تغذیه از این گیاهان بید بپردازند. تحقیقات نشان داده اند که استفاده ی انحصاری سگ های آبی از بیدها باعث رشد درختان سالم تری می شود. حجم توده ی زیستی ساقه ی این بیدها در فاصله ای سه ساله، 10 برابر بیشتر از آنهایی بوده که به عنوان خوراک گوزن ها مورد استفاده قرار می گرفتند. ضمن اینکه این گیاهان می توانند تنها پس از دو فصل رویش، 84 درصد از توده ی زیستی از دست رفته ی خود را دوباره احیا کنند. به این شکل سگ های آبی منابع غذایی در اختیار دارند که قبلا در اختیار نداشتند.
همانطور که سگ های آبی دوباره به منطقه بازگشته و سدها و حوضچه های خود را بنا کردند، اثر پروانه ای ادامه پیدا کرد. سدهایی که سگ های آبی ساختند روی هیدرولوژی رودخانه ها تاثیر گذاشت و نبض فصلی روان آب ها را از میان برد؛ علاوه بر اینها به ذخیره ی آب برای سفره های آبی و تامین آب سرد برای رشد ماهی ها کمک کرده و درختان بید کنار مسیر رودخانه نیز زیستگاه مناسبی برای پرندگان فراهم آوردند.
اما اکوسیستم ها بسیار پیچیده هستند و علاوه بر گرگ ها که زیستگاه تغذیه ای گوزن ها را تغییر دادند، حضور دوباره ی سگ های آبی می تواند از خیلی مسائل دیگر تاثیر گرفته باشد که از آن جمله می توان به آتش سوزی های سال 1988 در یلواستون، خشکسالی های پی در پی و زمستان های گرم و خشک تر و عوامل دیگری که هنوز کشف نشده اند اشاره نمود.
یکی از وظایف زیست شناسنان این است که اثرات پروانه ای حذف یک گونه از اکوسیستم را به دقت مستندسازی کنند. در یلواستون زیست شناسان این فرصت نادر و خاص را داشتند که با اضافه کردن دوباره ی یک گونه ی کلیدی به معادله ی اکوسیستم شاهد تبدیل اکوسیستم به یک کل واحد باشند. در تمام مستندات علمی ثبت شده، تنها 5 یا 6 مورد قابل مقایسه با این نمونه وجود دارند.
همینک گرگ های یلواستون توزیع کننده ی مواد غذایی هستند
محققان همچنین دریافته اند که گرگ ها در شرایط عدم حضور زمستان های سخت، تنها دلیل برای مرگ و میر گوزن ها هستند. قبل از حضور گرگ ها، برف خیلی زیاد تنها عامل مرگ گوزن ها بود.
ترکیب برف کمتر و گرگ های بیشتر برای حیوانات لاشه خور نیز منفعت داشته است. امروز نسبت به گذشته شرایط بهتری از نظر توزیع مواد غذایی در فصل زمستان و اوایل بهار برقرار است. در گذشته لاشه خور ها برای تامین غذای خود متکی به گوزن هایی بودند که در اثر سرمای زمستان کشته می شدند، اما در حال حاضر غذای آنها از گوزن هایی که گرگ ها می کشند تامین می گردد. این موضوع به نفع کلاغ ها، عقاب ها، سگ ها و خرس های گریزلی و سیاه (مخصوصا آنهایی که گرسنه از خواب زمستانی بیدار می شوند) می باشد.
بدین شکل، شبکه ی گسترده ای از زندگی به شکار گرگ ها وابسته است. افسانه ای وجود دارد مبنی بر اینکه کلاغ ها گرگ ها را دنبال می کنند چرا که می دانند معنای در کنار گرگ ها بودن، در کنار غذا بودن است.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده