به گزارش کلاله خبر، فاطمه، طلبه تازه شیعه از کشور پاکستان در گفتوگوی تفصیلی با صبح توس؛ در مورد علاقهاش به ایران و اسلام و انتخاب مذهب شیعه میگوید: پنج سال است که از کشورم پاکستان برای آشنایی بیشتر با مذهب تشیع و دین اسلام به ایران آمدم و یک ماه دیگر کارشناسی ارشدم را تمام میکنم و به کشورم برمیگردم؛ البته در پاکستان هم چهار سال درس حوزوی خواندم.
چگونه شد که مذهب شیعه را انتخاب کردید؟
پدرم اهل سنت و مادرم شیعه است و در خانه هم کسی مرا مجبور نکرد که شیعه یا سنی شوم و انتخاب را به عهدۀ خودم گذاشتند که هر مذهبی که دوست دارم اختیار کنم؛ چون به پدرم وابستگی بیشتری داشتم دوست داشتم آن مذهب انتخاب کنم که پدرم داشت اما بعد به این نتیجه رسیدم که اول تحقیق کنم و ببینم که کدام دین حق است.
از اولین باری که حجابتان را رعایت کردید بگویید؟
در پاکستان تنها 20 درصد مردم شیعه هستند که البته به شیعه بودن خودشان افتخار میکنند البته هستند افرادی که به حجاب خودشان اهمیتی نمیدهند؛ اولین باری هم که حجابم را رعایت کردم فکر کنم هفتم دبستان بودم که بعضی خیلی مرا مسخره کردند ولی من به لطف خدا با وجود این که مسخره ام میکردند حجابم را دوست داشتم و نمازم را میخواندم.
چگونه در حوزه علمیه ثبت نام کردید؟
بعد از اینکه در پاکستان دیپلم گرفتم دوست داشتم به حوزه علمیه بروم؛ نمرات خیلی خوب داشتم و مادرم دوست داشت که به دانشگاه بروم، یک ماه هم رفتم اما قصد نداشتم دانشگاه را ادامه بدهم و دنبال این بودم که در حوزه ثبتنام کنم.
برای ورود به حوزه مصاحبه دادم و بعد از اینکه در مصاحبه قبول شدم به پدرم اطلاع دادم که قصد دارم به حوزه علمیه بروم اما پدرم که تصور درستی از شیعه نداشت میگفت: شیعه کارهای انتحاری انجام میدهد و خیلی مخالفت کرد.
شب و روز گریه کردم و دانشگاه نرفتم تا اینکه برادرم از من خیلی حمایت کرد و از پدرم خواست که اجازه دهد به حوزه بروم؛ در کشورم چهار سال درس خواندم اما خیلی قانع نشدم که شیعه حق است یا اهل سنت، با خودم میگفتم شاید اهل سنت حق باشد چون که اعمال اهل سنت هم خوب بود.
بعد از چهار سال که تحصیلات حوزویام در پاکستان به اتمام رسید دیگر این امکان وجود نداشت که در پاکستان ادامه تحصیل دهم و دنبال این نبودم که تنها بگویم شیعه حق است بلکه هدفم این بود که به این نتیجه برسم که چه دین و مذهبی حق است تا همان را انتخاب کنم.؛ می خواستم برای ادامه تحصیل به ایران بیایم که همه مخالفت کردند. مخصوصا پدرم خیلی مخالفت کرد و میگفت شاید تو را در ایران به مسیر اشتباهی ببرند و اینکه از شیعه میترسم و اینکه مردم ایران را نمیشناسم و سایر.
برای آمدن به ایران خانوادهتان را چگونه راضی کردید؟
سعی میکردم قانعشان کنم و میگفتم اینقدر بزرگ شدهام که راه درست و اشتباه را تشخیص دهم و اینکه هیچوقت راه اشتباه را نمیروم؛ از طریق روزنامهها هم شناخت بیشتری از ایران پیدا کردم ضمن اینکه از اساتید مالزی و اندونزی که به ایران سفر داشتند توضیحاتی در مورد حوزههای علمیه ایران پرسیده بودم تا اینکه به لطف خداوند خانوادهام راضی شدند و به ایران آمدم؛ پدرم برای دیدن من به ایران میآمد و من هم از خوبیهای اینجا برایش تعریف میکردم.
اکنون پنج سال است که در ایران تحصیل میکنم و واقعا مطمئن شدم که اسلام حق است و دین و مذهب درستی انتخاب کردم؛ فقط از خدا میخواهم وقتی که به کشورم برگردم بتوانم هم دین خودم را و هم حجابم را حفظ کنم و مطمئنم به کمک خدا و دعای شما نیاز دارم.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده