این اصل شامل همه ما می شود، از کف کوچه و خیابان بگیر تا میزهای مدیریتی ورزش. ما که دستمان به جز قلم به جایی بند نیست، کاش مدیرانمان کمی دقت کنند
به گزارش کلاله خبر٬دربی شماره شصت و سه بود، جوانی نوزده ساله چشم ها را به خود خیره کرد. او در لباس آبی می درخشید و خیلی طول نکشید که تبدیل شد به قهرمان سکوهای آبی؛ هواداران دوستش داشتند و به او لقب رفت و برگشت را داده بودند. آینده روشنی را جلوی چشمش می دید؛ جوان بود و راه درازی را برای رسیدن به آرزوهای نوجوانی اش در پیش داشت اما در همان روزهای خوب که هدایت قلب یکی از محبوب ترین تیم های آسیا را برعهده داشت مصدومیت گریبانش را گرفت و آن مصدومیت شد ...
مدت زیادی از آن روزها نمی گذرد که سکوهای آبی یکصدا نامش را صدا می زدند، امیدرضا روانخواه حالا ۲۴ ساله است. چند روزی بود که در دفتر تلفنمان نامش جلوی چشم می آمد، تماس که گرفتیم با همان صدای مهربان همیشگی مهمانش شدیم. از او پرسیدم امید چه می کنی؟ اوضاع چطور است؟ پاسخ داد: دندانپزشکی بودم، روزگار می گذره. مشغول زندگی روزمره هستیم.
به طنز گفتم امید درد دندان خوب است درد رباط صلیبی نکشی دوباره پسر؛ پاسخی را داد که شد سرآغاز گفتگویی پر از حسرت. گفت: با درد رباط که زندگی می کنیم، اما در این فوتبال دردهایی کشیدم که به جرات می گویم مصدومیت کوچکترین بخش از زندگی ام بود.
پرسیدم تمرینات را چه می کنی؟ خبری از روانخواه نیست، الان کجا بازی می کنی؟ پاسخ داد: هیچ جا! فوتبال را بوسیدم گذاشتم کنار. با فوتبال می خواستم به خیلی از آرزوهام برسم که نشد. مصدومیت امد و بعد از مصدومیت هم که ... در این کشور مصدوم بشی فراموش می شی.
این را که گفت دلم بیشتر لرزید، ناخودآگاه از او پرسیدم اوضاع مالی چطور است؟ از استقلال طلب داری؟ جواب داد: شکر خدا بد نیست، بله طلب که دارم اما به نوعی شاید رسیدن به طلب غیر ممکن باشه.
پرسیدم طلبت چقدر است؟ شکایت کرده ای؟ جواب داد: دویست میلیون طلب دارم. شکایت کنم که چی بشه؟ چه شکایت کنم چه نکنم دستم به جایی نمی رسه. واقعا خیلی بده که توی فوتبال ایران حکم صادر بشه اما بازم به طلبت نرسی. دیگه چی می تونم بگم
حرف هایم با امیدرضا روانخواه چند دقیقه ای طول کشید، صحبت هایی که وقتی زده می شد تنها آهی از ته دل می کشیدم و ایمان پیدا می کردم که ما ایرانی ها حافظه کوتاه مدتی داریم. این اصل شامل همه ما می شود، از کف کوچه و خیابان بگیر تا میزهای مدیریتی ورزش. ما که دستمان به جز قلم به جایی بند نیست، کاش مدیرانمان کمی دقت کنند و یادشان بیاید فراموش شدگانی را که روزی به واسطه همین افراد پایه های میزشان محکم تر شده بود.
این ماجرا کهنه نخواهد شد، امروز امیدرضا روانخواه بود، فردا و فرداها نوبت چه افرادی است که اینچنین مورد بی مهری قرار بگیرند؟ او نه در تفریح آسیب دیده بود و نه در تمرینات تیم های محلی، روانخواه پایش را برای استقلال به خطر انداخت، برای نتیجه گرفتن تیمی که دوستش داشت. و به راستی تقدیر خوبی از او بابت این جان فشانی ها شد ... دستتان درد نکند/اول نیوز به نقل از افکار نیوز
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده