مهدوی که یکی از آرامترین افراد تیم ملی والیبال در این چندساله بوده توضیحات جالبی هم درباره حاشیههای چندساله گذشته تیم ملی زده است که خواندنش خالی از لطف نیست:
حتما خیلی سخته که از مسابقات ملی والیبال خداحافظی کردی و دیگر نمی خواهی در تیم ملی باشی.
باید بگم حضور در تیم ملی والیبال یک تکه از پازل زندگی من بود. تقریبا بیست سالی در تیم ملی حضور داشتم و جدی کار می کردم و در خدمت تیم ملی بودم. برای یک کارمند هم بازنشستگی سخت است، چه برسه به من که در زمان حضور در تیم ملی خاطرات خیلی خوبی را از خودم به جا گذاشتم.
تو یکی از قدیمی ترین چهره های والیبال کشورمان بودی. با چند تا مربی کار کردی؟
به غیر از نوجوانان و جوانان با هفت مربی کار کردم. آقای پارک کی مون، آقای گائیچ، آقای کیاچ، آقای کوآچ ... کل صربستانی ها دیگه(با خنده) آقای ولاسکو، مرحوم حسین معدنی و آقای لوزانو.
با کدام یک از این مربیان راحت تر بودی؟
من برای این که می خواستم همیشه آماده و در اوج باشم، سعی می کردم به حرفای همه این مربیان گوش کنم. من فکر می کنم که برای شروع مرحوم معدنی خیلی به من کمک کرد و من خیلی چیزها از او یاد گرفتم و بعد از آقای معدنی هم آقای ولاسکو.
تیم ملی والیبال دو تا پاسور خیلی خوب داشت، یکی شما و دیگری سعید معروف، اما ما رقابتی بین شما ندیدیم و بیشتر رفیق بودید. این ماجرا از کجا نشات می گیره؟ چون سعید می گفت حواس تو همیشه و در همه اردوها و در همه مسابقات به او بوده.
سعید که واقعا لطف دارد و این قدر دوست داشتنی هست که همه او را دوست دارند و حس خوبی به او دارند. من هم از روز اول که سعید به اردو آمد حس خیلی خوبی به او داشتم و این حس متقابل بود. او هم چنین حسی داشت و از جوانان این ارتباط و حس متقابل وجود داشت.
از همان زمان جوانان آیا کل کل و رقابتی بین شما دو تا نبود؟
نه، من خودم فکر می کنم علت ماندگاری ام در والیبال و تیم ملی این بود که اصلا خودم را نمی گرفتم. نه این که بخواهم جلوی دوربین این صحبت ها را انجام دهم؛ واقعا آدمی نبودم که خودم را بخواهم برای کسی بگیرم. همیشه هدف من پیروزی تیم ملی بوده و هدف شخصی نداشتم و چه در حضور من چه عدم آن دوست داشتم تیم ملی برنده باشه. کلا خیلی سخته که مثلا بخواهی فقط برای یک پوئن وارد میدان بشی، اما من خودم را برای هر شرایطی آماده کرده بودم. وقتی شرایطی است که تیم به بحران خورده و تیم به شما نیاز دارد؛ باید خیلی از نظر روانی آماده باشید. به همین دلیل خیلی سخت تمرین می کردم و سعی ام این بود که به همه کمک کنم و همان طور که به همه انرژی می دادم انرژی دریافت می کردم و همه دوست داشتند من باشم.
به هر حال هر افتخار ارزشمندی که تیم ملی کسب کرد، تو در آن حضور داشتی. قهرمانی آسیا داری، درخشش در لیگ جهانی و مسابقات بین المللی را داری و المپیک هم که دیگه آخرش بود و این نشان دهنده ماندگاری تو به دلیل اتفاقات مهم رخ داده در زندگی ات هست، این موفقیت از کجا میاد؟
اول این که در زندگی ام هدف گذاری داشتم و دیگر این که خیلی تلاش کردم و خیلی مسائل رو فدای ورزش کردم و خوشبختانه الان راضی هستم، چون به همه اهدافی که می خواستم رسیدم.
راجع به المپیک نظرتون چی هست؟ المپیک فکر کنم خیلی برای شما خوب بود، یک رویداد خیلی عجیب و مهم و جدیدی بود که شما برای اولین بار تونستید آن را تجربه کنید.
تجربه خیلی خوبی بود و چون من قبل از این رقابت ها تصمیم به خداحافظی از تیم ملی گرفته بودم سعی کردم از تک تک ثانیه های حضورم در این مسابقات برای خودم خاطره بسازم و لذت ببرم.
آیا کسی می دونست شما می خوای خداحافظی کنی؟
خانواده ام می دونستند و به چند نفر از خبرنگاران هم گفته بودم، اما آن ها فکر نمی کردند که این قدر جدی باشه و من با این صراحت اعلام کنم. سعید هم می دونست و خیلی دوست داشت این اتفاق نیفته، اما من تصمیم رو گرفته بودم و به همین دلیل سعی کردم در جریان مسابقات المپیک هر زمان در زمین حضور داشتم بهترین عملکرد را از خودم نشان دهم.
می تونستی هنوز پاسور باشی و ادامه بدهی، متولد 62 هستی درسته؟
یک پاسور تا چهل سالگی هم می تواند به کارش ادامه دهد، اما الان اولویت های دیگری در زندگی ام دارم. خانواده و همسر و فرزند از این اولویت ها هستند و در کنار آن ها می خواهم تمرکزم بر روی مسابقات باشگاهی باشد.
از بازی با لهستان بگو و آن صحنه که نشان می داد چه قدر با بازیکنان لهستان کل کل داشتید؟
هر دفعه ما با لهستان بازی داریم؛ با اون ها کل کل و رقابت خاصی داریم و مردم هم این را می دونند دیگه.
این کل کل و مشکل از کجا شروع شده؟
از رفتاری که کورک و کوبیاک انجام دادند. دیگه همه عکس العمل و کارهای آن ها را بعد از پایان بازی دیدند.
ولی کورک توی برزیل شدیدا شاکی بود از موسوی.
این کل کل ها حرف های عادی است که بعد از پایان هر مسابقه معمولا زده می شود، اما در واقعیت این طوری نیست و موسوی بازیکن با تعصب و با غیرتیه که همیشه در خدمت تیم هست و مثل من از باخت متنفره.
آیا زیر تور به همدیگر حرف هایی می زنید؟
نه به اون شکل، اما همیشه شروع کننده کوبیاک بوده. البته حرفی رد و بدل نمیشه بیشتر حالت چهره و عکس العمل هایی است که با صورت نشان می دهیم. خنده ها و این جور حالت ها.
غیر از کوبیاک و کورک آیا در تیم های دیگر هم با شخص یا اشخاص دیگه ای هم کل کل دارید؟
نه فکر نمی کنم فقط همین لهستانه.
و البته ورمیلیو.
ورمیلیو که در کل جهان معروفه. او لقبی داره که من اینجا نمی توانم از آن یاد کنم. اما وقتی این اتفاق افتاد و من در مقابل او عکس العمل نشان دادم؛ خیلی از رسانه های ایتالیایی و لهستانی گفتند بلاخره یکی پیدا شد در مقابل رفتارهای ورمیلیو عکس العمل نشان داد.
اما این را اگر باشگاه پیکان یا مسئولان فدراسیون والیبال می داستند نباید می گذاشتند او در لیگ ما بازی کند.
نمی دانم چه سیاست هایی در میان بوده، اما خوشبختانه امسال نیست و مسئولان پیکان هم آن قدر زرنگ هستند که او را دیگر نیاورند.
ورمیلیو انگار برای شکایت از تو به کلانتری هم رفته بود؟
فقط ایشان شکایت نکرد من هم متقابلا شکایت کردم.
ورمیلیو از کجا می دانست چه طور باید شکایت کند و به کلانتری برود و ... یا کسی بردش برای این کار؟
حالا نمی خواهم وارد آن موضوع بشوم هر چه بود، گذشت. ولی به نظر من نه از طرف ایشان و نه از طرف من حرکت جالبی انجام نشد.
یک مقدار رک تر صحبت کنیم. خیلی از مردم و رسانه های می گویند بچه های تیم ملی والیبال ما دچار غرور شدند و بین آن ها و مردم و رسانه ها فاصله افتاده. راحت بخوام بگم به نظر میرسه خودشیفته شدن. قبول دارید؟
البته این جوریم که میگن نیست. همه بچه های والیبال واقعا خوب هستند؛ شاید به خاطر مشغله های زندگی و مشغله های کاری نتوانند زیاد با رسانه ها و مردم تماس داشته باشند. وگرنه واقعا این جوری نیست که والیبالیست ها خودشان را بگیرند. من از رسانه ها ممنون هستم اگر معروفیتی هست و محبوبیتی هست، ناشی از کار رسانه ها هم هست. اگر رسانه ها نباشند هیچ وقت آن توجه لازم صورت نمی گیرد و مردم نمی تونند قهرمانان خود را ببینند. من از طرف بچه ها از برنامه هایی که شما می سازید تشکر می کنم. از روزنامه نگاران و کسانی که در این چند ساله ما را مورد حمایت قرار دادند و توانستند والیبال را به خوبی نشان دهند، تشکر می کنم. شاید والیبالیست ها گاهی اوقات خسته بودند یا نتوانستند مصاحبه کنند، اما بچه های والیبال واقعا مغرور نیستند.
آینده والیبال را چه طور می بینید؟ چون شما نسل طلایی بودید.
من فکر می کنم والیبال آینده بسیار خوبی داره اما به گذشت زمان نیاز هست. چون معمولا بعد از تغییر نسل و جا به جایی در تیم ها یک افتی ایجاد می شه و این در مورد همه تیم های دنیا صادق هست، اما با برنامه ریزی مناسب فدراسیون والیبال در چند سال گذشته پشتوانه خیلی خوبی برای تیم ملی والیبال در رده های امید و نوجوانان و جوانان درست شده. از 16 تا 17 سال پیش با حضور آقای یزدانی خرم راه مناسبی در والیبال باز شد و با حضور آقای داورزنی این راه تکمیل و پی گرفته شد و در حال جلو رفتن هست و من فکر می کنم آینده والیبال ما آینده بسیار خوبی خواهد داشت.
آیا در آینده مربی والیبال می شی؟
الان که اصلا به مربی گری فکر نمی کنم. فعلا می خواهم سال های خیلی خوبی را در باشگاه داشته باشم و برای آغاز سرمربی گری دوست دارم با نوجوانان و بچه ها کار کنم.
کار کردن با بچه ها سخت نیست؛ اعصاب و حوصله اش را داری؟ چون کار کردن با بچه ها اخلاق و روحیات خاصی می خواهد.
با روحیات من بیشتر سازگار هست. خیلی برای من سخته که بخواهم بعد از ده سال در تیم باشگاهی کار کنم. از کار کردن با بچه ها لذت می برم.
البته اگر بتونی این کار را انجام دهی خیلی خوبه چون الان مثلا ما در رشته فوتبال کلی مدرسه فوتبال داریم و خانواده ها هزینه می کنند و بچه ها را ثبت نام می کنند؛ اما نهایتا در انتها هیچ سودی برای نوجوان نداره. مثلا اگر شما بتونی یک آکادمی والیبال تاسیس کنی، کمک خیلی مهمی به والیبال آینده کشور خواهی کرد.
من واقعا چنین تصمیمی دارم و از سال دیگر می خوام استارت این کار را بزنم. منتهی نه این که فقط بخوام اسم من روی این آکادمی باشه. چون من خودم به این کار علاقه دارم و بلاخره دینی هم به مردم شهر و کشورم دارم و باید این کار را انجام دهم. دوست دارم تجربیات خودم را به نسل دیگه انتقال بدم و واقعا این کار را بیشتر برای دل خودم انجام می دم، چون حقیقتا از این کار لذت می برم.
امسال هم در تیم سرمایه خواهی بود؟ تیم خیلی خوبیه.
به خاطر برنامه ریزی خیلی خوب باشگاه و حمایت هایی که باشگاه از کادر فنی داره و با توجه به داشتن مدیر عامل خوبی چون مهندس خانی و همچنین حضور آقای کارخانه که سال های سال تجربه دارند؛ انشالله باشگاه آینده بسیار خوبی خواهد داشت.
خارج از والیبال عاشق چه کاری هستی؟ بیرون رفتن، غذا خوردن، لباس خریدن خرید، سفر؟ چه چیزی واقعا خوشحالت می کنه؟
این که مردم را خوشحال کنم.
این که خیلی درونی هست؛ از نظر شخصی چی؟
به لباس خیلی علاقه دارم و به آن اهمیت می دهم؛ همچنین به کفش.
سایز پاهتات چنده؟
45
این سایز راحت پیدا می شود؟
بله
در مورد سایز پیراهن و شلوار که به مشکل بر نمی خوری؟
دو سه تا مغازه گیر آوردیم که از آن ها خرید می کنیم.
خانواده ات بیشتر برای پوشش نظر می دهند یا خودت؟
با خانواده ام هم نظر هستیم، اما بیشتر خود من نظر می دم و حتی لباس های همسرم را هم من نظر می دهم.
ماشین شخصی شما چیه؟
بی ام دبیلو
از بچگی بی ام و دوست داشتی؟
فرقی نداره من اکثر ماشین ها را امتحان کرده ام و زیاد روی این مسئله حساس نیستم.
از اعضای خانواده ات اگر کسی بخواهد والیبالیست شود؛ شما اجازه می دهی؟ مثل اگر دخترت بخواهد والیبالیست شود؟
هیچ وقت نمی گم که چه کاری باید بکنه یا نکنه، اما اگر بخواد کمکش می کنم.
پس به نظرت مسیر اشتباهی را در زندگی طی نکردی؟
نه. من مسیری را که انتخاب کردم دوست داشتم و خیلی خوشحالم که در این مسیر بودم و فکر می کنم این که آدم بتونه در کنار رسیدن به اهدافش دیگران را خوشحال کنه خیلی لذت بخش هست.
در کودکی چه ورزشی را دوست داشتی؟
در کودکی فوتبال را خیلی دوست داشتم و دروازه بانی هم می کردم و دروازه بان خیلی خوبی هم بودم. حکم هم دارم و سه چهار تا مقام هم از همین راه به دست اوردم.
پس اگر دروازه بان می شدی به تیم ملی هم می رسیدی
احتمالش بود اگر وارد فوتبال می شدم و در مسیر خوبی قرار می گرفتم.
در یک مراسم با هم بودیم، پیراهن اتلتیکو مادرید را پوشیده بودی؛ چرا؟ طرفدار اتلتیکو مادرید هستی؟
نه، من تی شرت های تیم های مختلف را دارم. تی شرت بارسلونا و اتلتیکو مادرید را دارم. من طرفدار پر و پا قرص رئالم اما تی شرت رئال رو ندارم!
فکر می کنی الان مهدی مهدوی غیر از والیبال باید به چه چیزی فکر کنه؟
الان اولویت زندگیم بیشتر خانواده ام هستند و دخترم. چون آن قدر در این پنج ساله فکرم متوجه تیم ملی بوده و درگیر این مسئله بودم، خیلی کم به آن ها رسیده ام.
فکر کنم در یک مقطعی که خیلی عجیب دور بودی از خانواده، مسابقات جهانی بود. یعنی مسابقات جهانی شد؛ بعد مسابقات لیگ جهانی و بعد مسابقات آسیایی و ... که آخر سر یک کمپانی پیدا شد که خانواده شما را هم به کره برد.
بله واقعا خانم من در این سال ها خیلی سختی کشیده و جا دارد من اینجا ازش تشکر کنم و امیدوارم که بتونم از این به بعد زحمتهاش را جبران کنم.
خانمت را معمولا با چی راضی می کنی؟
خانم ها به طلا علاقه خاصی دارند.
غذای مورد علاقه ات چی هست؟
قیمه
مهدی جان خیلی متشکرم که دعوت ما را قبول کردی و ما از این که تو دیگر در تیم ملی نیستی، هم ناراحتیم، هم خوشحال. ناراحت از این که یه بازیکن خوب از تیم ملی والیبال کم شد و خوشحال از این که می تونی به خانواده ات برسی و وارد عرصه مربی گری شوی.
قربان شما؛ ممنون که این وقت را در اختیار من گذاشتین.
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده