براستی نمی توان کتمان کرد که آقای هاشمی یک پایه این انقلاب در نهضت اسلامی و در دهه شصت و نیمی از دهه هفتادبوده است کما اینکه هرگز نمی توان آقای منتظری را تا دهه شصت انکار نمود.
به گزارش کلاله خبر به نقل از گلستان ما، اگرچه با بیان حضرت آیت الله جوادی آملی در تعریف آیت الله هاشمی رفسنجانی مبنی بر استوانه ی انقلاب بودن هم عقیده ام و براستی نمی توان کتمان کرد که آقای هاشمی یک پایه این انقلاب در نهضت اسلامی و در دهه شصت و نیمی از دهه هفتادبوده است کما اینکه هرگز نمی توان آقای منتظری را تا دهه شصت انکار نمود.
بطوریکه امام خمینی(ره) هم منتظری را در همان اوایل تا اواسط دهه شصت ستوده و هم آقای هاشمی را، هم.
اما در نیمه دوم دهه شصت منتظری بدلیل تغییر نگرش و نیز گرایش پیدا کردن به جریان معاند انقلاب موجب شد که فقیهی عادل بی نظیر همانند امام خمینی رفتاری با آقای منتظری کرد که نظیرش را در تاریخ انقلاب سراغ نداریم و از آنجایی موضوع این نوشتار آقای منتظری نیست؛ علاقمندان و بخصوص جوانان می توانند با رجوع به رنجنامه مرحوم سیداحمدخمینی و تاریخ و مکتوبات امام خمینی به آن شیخ ساده لوح را مورد تحقیق قرار دهند.
و در اینجا ما با این اشاره خواستیم یادآور شویم که آقای منتظری هم یکی از استوانه های قویتر از هاشمی برای انقلاب بوده است، اما سرانجام کارش به عزل انجامید و شخصیتش مورد تنفر بنیانگذار جمهوری اسلامی و انقلابیون و امت امام گردید. الخ.
اما آقای هاشمی که در بیان یکی از بزرگترین مفسران قران و در عین حال انقلابی؛ به استوانه انقلاب تعبیر شده است. آیا کسی در این گفتار تردیدی دارد ؟
هرگز تردیدی در این حقیقت وجود ندارد اما واقعیت در نفوذ موریانه های موذی در این استوانه است که شخصیت وجودی این استوانه نفوذ پذیر انقلاب را آسیب زده که در حال فرو ریختن است.
حقیقتا هاشمی استوانه ای است که واقعا آسیب پذیرفته و خیمه انقلاب را نمی توان به او متکی ساخت.
از تلاش او در جریانات انقلاب و حمایت های او از اندیشه و افکار چپ و مشارکت و لیبرالها و اصلاح طلبان بی مبنا و ترغیب فتنه گران به فتنه، متهم سازی نظام به تقلب، نامه بی ادبانه به نماینده حضرت ولیصر (عج) بدون سلام و ختام، تخطئه نهادهای مقدس، خواندن خطبه آشوبگرانه ایام فتنه 88، کنایات و تعارضات و فحاشی خانوادگی به ارکان و قوه قضاییه و حمایت از فرزندانش که علاوه بر فساد مالی و زد و بندها و رانت خواری ها، هدایت و حمایت مالی اراذل و اوباش علیه امنیت ملی و نیز آتش بیار معرکه بودن فتن 78 و 88 بوده و...که بگذریم؛ که همه علل و عوامل تخریب این استوانه غیر قابل اعتماد نظام است.
در آخرین موضع گیری اش که نوعی نگاه مخرب اثرگذار در این استوانه متزلزل و مذبذب است، از طرفی؛ نظریه محدود سازی اقتدار امنیتی در موضوع موشکی است که البته این نظریه خواسته و یا ناخواسته با استراتژی استکبار همسویی کامل دارد.
و از طرفی دیگر، علیرغم اینکه مقام معظم رهبری در توصیه به مدیران ارشد وزارت دفاع به تقویت بنیه نظامی، تا آنجا که دشمن بهراسد و طمع نکند فرمان می دهند تنها کمتر از یک هفته، این سرباز متمرد و استوانه نامعتبر به عدم تقویت بنیه نظامی تاکید می ورزد.
و در آخرین نظریه پردازی ( به رغم این که امام انقلاب پاسخ قاطعی به ایشان و امثال ایشان داده بودند ) بار دیگر اظهار کرده است: " کشورهای آلمان و ژاپن، پس از جنگ جهانی دوم نیروهای نظامی شان تعطیل شد و پیشرفت کردند! این راه در ایران هم باز شده و... "
هاشمی، نظام و دولتمردان را به محدویت و یا تعطیلی قوای نظامی ترغیب می نماید و این نظریه موثر موجب می گردد که بودجه نظامی و امنیت کشور به طور وحشتناکی کاهش یابد و به مجلس پیشنهاد گردد.
با جمیع جهات می توان گفت که در نگاه انقلابی آقای هاشمی، انقلابی اتفاق افتاده که صد البته دقیقا در مقابل انقلاب امام خمینی است که تقویت ارتش و سپاه و قوای نظامی را به حکم "واعدوا لهم ماستطعتم من قوه" ضروری و لازم می دانند، اما ایشان با تمام تلاش خلاف جریان آب شنا کرده تا با رد مسلّمات و بدیهیات بالاخره تاریخی شود اما چطور و چگونه خود داند.
دارد چراغ و به بیراهه می رود بگذار رود تا که ببیند سزای خویش
ناصح گلستانی؛ عضو هیات علمی دانشگاه
متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده