سرویس اجتماعی:

خاطره یک معلم کلاله از دوران تحصیلش

1403-08-02 07:08:23
0
81

سرویس اجتماعی: این بار یکی از معلمان بازنشسته کلاله ای مطلبی درخصوص خاطرات دوران تحصیل خود برای سایت کلاله خبر ارسال کرده است که خواندن این خاطره برای برخی افراد خاطرات گذشته زنده می کند.

 

کلاله خبر،مطلب ارسال شده توسط این عزیز بشرح ذیل است.

من یک فرهنگی بازنشسته هستم و چند سالی است که از عرصه تعلیم و تعلم دانش آموزان دور هستم ولی گاهی خاطرات گذشته، من پیرمرد را سرزنده می کند.

بگذریم می خواهم یکی از خاطرات جالب و ماندگار خود را در دوران تحصیلی ام را برای شما تعریف کنم شاید برای بعضی از شما این خاطره جالب نباشد ولی برای هم دوره ای های ما خیلی از خاطرات را زنده می کند.

دوران تحصیل ما به دهه 50 و ماقبل آن بر می گردد و در یکی از سال های تحصیلی که زبان انگلیسی هم به دروس ما اضافه شده بود یک معلم خیلی خشن داشتیم.

بگذارید ازاولین جلسه درسمون با این معلم بگویم: خب همه می دونید تو سنین پایین همه پسرا شیطون و کنجکاو هستند و به تبع ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم که حتی در و دیوار کلاس هم از ما شاکی بود.معلم سرکلاس اومد همه با دیدن چهره این معلم به خشن بودن این معلم پی بردیم ودر ابتدای کلاس حتی مواظب نفس کشیدن خود بودیم.

مثل معلم های گذشته، این معلم هم شروع به رجزخوانی برای ما کرد و ما هم حساب کار دستمون آمده بود.20 دقیقه ای از کلاس گذشت ومن از روی سهل انگاری با بغل دستیم شروع به حرف زدن کردم و این معلم گرامی دید.!

خدا اون روزو برای شما نیاره،تا می تونست و ما جان داشتیم،مارو زد جاتون خالی انقده مارو زد که خودش خسته شد.

بعد از اینهمه کتک خوردن،معلم گفت: دیگه حق ندارید سر کلاس من بیایید؛ماهم خوشحال شدیم و برای بازی و تفریح به حیاط مدرسه رفتیم و چون مدرسه ما با محوطه جنگلبانی کنونی یکی بود،به زیر درخت های این حیاط رفتیم و شروع به تیله بازی کردن کردیم.

البته جلسه دوم تازه فهمیدیم که بدجور از درس عقب موندیم و بخاطر جبران این عقب ماندگی مجبور شدیم از پنجره کلاس به درس گوش بدیم.

چشمتون روز بد نبینه!،معلم مارو دید!،صدامون کرد و گفت بیاید تو کلاس،ماهم با ذوقو شوق وارد کلاس شدیم و یکهو با چوبه کتک معلم روبرو شدیم و تا جا داشت بازهم کتک خوردیم و در انتها دوباره مارو از کلاس بیرون انداخت!

چند جلسه ای سرکلاس نرفتیم و جرات در پنجره رفتنو هم نداشتیم تا اینکه یکی از معلم های قدیمی را دیدیم و جریان را با وی مطرح کردیم و با وساطت وی به کلاس برگشتیم.

این بود خاطره ماندگار دوران تحصیل من امیدوارم این خاطره بسیاری از خاطرات فراموش شده را برای پیرمرد هایی مثل من زنده کرده باشد.

 

نظرات

متاسفانه نظری هنوز درباره این مطلب منتشر نشده

ثبت دیدگاه

خانه شهرستان گلستان اخبار